|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 4 (3 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu![]() |
English | Persian | Menu![]() |
---|---|---|---|
![]() |
hip rool U | تاباندن حریف از روی باسن | ![]() |
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Search result with all words | |||
![]() |
rool in U | در حافظه پهن کردن | ![]() |
![]() |
rool in U | درحافظه گستراندن | ![]() |
![]() |
rool crush U ![]() |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] | ![]() |
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | ||
|
|||
|