Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
highest price
U
بالاترین قیمت
highest price
U
بیشترین قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the highest d.
U
به منتها درجه
highest
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
U
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
highest
U
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
highest
U
واچرخه
highest
U
عظیم
highest
U
ت
highest
U
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
highest
U
خیلی بزرگ
highest
U
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
highest
U
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
highest
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
highest
U
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
highest
U
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
highest
U
زبان سطح بالا
highest
U
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest
U
سخت گران
highest
U
خشمگینانه
highest
U
وافر گران گزاف
highest
U
زیاد
highest
U
متعال رشید
highest
U
بلند پایه
highest
U
جای مرتفع
highest
U
عالی
highest
U
فراز
highest
U
بلند
highest
U
خشن متکبر
highest
U
متکبرانه
highest
U
بزرگ
highest
U
مرتفع
highest
U
بالا
highest
U
تند زیاد باصدای زیر
highest
U
باصدای بلند
highest
U
بوگرفته
highest
U
اندکی فاسد
highest bidder
U
برنده مزایده
highest occupied molecular orbital
U
بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
Everst is the highest mountain in the world .
U
اورست بلندترین کوه دنیاست
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
at any price
U
بهر بها
just price
U
قیمت منصفانه
all in price
U
قیمت کل
at any price
U
بهر قسمت که باشد
all in price
U
بهای کامل
just price
U
قیمت عادلانه
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
outside price
U
حد اکثر بها
least price
U
حداقل قیمت
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
last price
U
قیمت اخر
Without ( beyond , above ) price .
U
بی نهایت قیمتی
asking price
U
قیمت آخر
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
mean price
U
قیمت متوسط
price
U
بها
price
U
مبلغ شرطبندی
price
U
قیمت گذاشتن
price
U
بها قائل شدن
price
U
قیمت
price
U
نرخ
price
U
ارزش پولی کالا
price
U
ارزش
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
price taker
U
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price support
U
تایید قیمت
price tag
U
اتیکت قیمت
price tag
U
برچسب قیمت کالا
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
price support
U
حمایت قیمت
price system
U
نظام قیمتی
price system
U
نظام قیمت
price theory
U
نظریه قیمت
price theory
U
اقتصاد خرد
price war
U
جنگ قیمتها
regular price
U
قیمت عادی
repurchase price
U
قیمت بازخرید
resale price
U
قیمت فروش مجدد
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
reasonable price
U
قیمت عادله
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reasonable price
U
قیمت معقول
quoted price
U
مظنه
quoted price
U
قیمت داده شده
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
reduced price
U
بهای نازل
price support
U
حمایت قیمتی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price level
U
سطح قیمت
price leadership
U
رهبری قیمت
price index
U
شاخص قیمت
price increase
U
ترقی قیمت
price homogeneity
U
همگنی قیمت
price freezing
U
تثبیت قیمت
price freezing
U
انجماد قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price fixing
U
ثابت نمودن قیمت
price expectation
U
انتظارات درباره قیمت
price expectation
U
پیش بینی قیمت
price elasticity
U
حساسیت قیمت
price elasticity
U
کشش قیمت
price levels
U
سطح قیمتها
price limit
U
حد قیمت
price line
U
خط قیمت
price stabilization
U
ثبات قیمت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
price stability
U
ثبات قیمت
price stability
U
تثبیت قیمت
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
price rigidity
U
انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness
U
انعطاف پذیری قیمت
price reduction
U
کاهش قیمت
price ratio
U
نسبت قیمت
price of blood
U
دیه
price of blood
U
خون تاوان
price of blood
U
خون بها
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price list
U
لیست قیمت
price list
U
فهرست قیمت
price effect
U
اثر قیمت
resale price
U
بهای خرده فروشی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
half-price
U
نیمبها
cut-price
U
جنسحراجشده
sale price
U
قیمت حراج
wholesale price
U
قیمت عمده فروشی
very low price
U
ثمن بخس
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
unjust price
U
قیمت ناعادلانه
unit price
U
بهای واحد
unit price
U
قیمت واحد
unit price
U
واحد قیمت
unit price
U
واحد بهاء
trade price
U
قیمت صنفی
trade price
U
قیمت تجاری
Price are fixed here .
U
دراینجا قیمتها ثابت هستند
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
at a knock-down price
U
به قیمت مفت
crash price
U
قیمت مفت
give-away price
U
قیمت مفت
It's a steal at that price.
U
این قیمت مفت است.
half price
U
نصف قیمت
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per night?
U
قیمت برای یک شب چقدر است؟
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
To put a price on something .
U
روی چیزی قیمت گذاشتن
Every man has his price .
U
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
trade price
U
قیمت تجارتی
trade price
U
قیمت عمده فروشی
trade price
U
بهای تجارتی
sopt price
U
قیمت روز
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow price
U
قیمت سایهای
selling price
U
قیمت فروش
sale price
U
قیمت فروش
ruling price
U
قیمت روز
retail price
U
قیمت خرده فروشی
retail price
U
بهای خرده فروشی
resonable price
U
بهای عادله
reserve price
U
قیمت پایه در حراج
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price
U
بهای قطعی
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
sopt price
U
قیمت نقد
spot price
U
قیمت نقدی
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
terminal price
U
قیمت نهائی
terminal price
U
قیمت تحویل
target price
U
قیمت موردنظر
target price
U
قیمت مورد نظر
support price
U
قیمت حمایتی
supply price
U
قیمت تولیدکننده
supply price
U
قیمت عرضه
standard price
U
قیمت پایه
standard price
U
قیمت استاندارد
spot price
U
قیمت تمام شده
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
reserve price
U
اخرین بها
price discrimination
U
تبعیض قیمت
flexible price
U
قیمت انعطاف پذیر
equilibrium price
U
قیمت در حالت توازن و تعادل
equilibrium price
U
قیمت تعادل
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
current price
U
قیمت جاری
conversion price
U
قیمت تبدیل
conversion price
U
بهای تبدیل
computed price
U
قیمت ساختگی معادل administeredprice
computed price
U
قیمت محاسبه شده
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
competitive price
U
قیمت جاری
competitive price
U
قیمت رقابتی
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close price
U
قیمت نزدیک
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com