Perdic | high frequency gas discharge breakdown | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	high frequency gas discharge breakdown U	شکست تخلیه گازی فرکانس بالا

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	high frequency discharge U	تخلیه فرکانس بالا
	intermediate frequency breakdown U	شکست فرکانس میانی
	high rate discharge U	تخلیه شدید
	high frequency U	فرکانس بالا
	high frequency U	پربسامد
	high frequency U	بسامد بالا
	very high frequency U	فرکانس خیلی زیاد
	high frequency U	فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
	high frequency U	دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
	high frequency conductivity U	قابلیت هدایت فرکانس بالا
	high frequency engineering U	مهندسی فرکانس بالا
	high frequency current U	جریان با بسامد زیاد
	high frequency compensation U	تقویت بسامد زیاد
	high frequency field U	میدان فرکانس بالا
	high frequency heating U	گرمایش فرکانس بالا
	high frequency heater U	گرمکن فرکانس بالا
	high frequency responce U	پاسخ فرکانس بالا
	high frequency sound U	موج صوتی فرکانس بالا
	high frequency resistance U	مقاومت فرکانس بالا
	high frequency generator U	ژنراتور فرکانس بالا
	high frequency furnace U	کوره فرکانس بالا
	high frequency palsmagenerator U	مولد پلاسمای فرکانس بالا
	high frequency pentode U	پنتود فرکانس بالا
	high frequency performance U	رفتار فرکانس بالا
	high frequency energy U	انرژی فرکانس بالا
	ultra high frequency U	بسامد بسیار بسیار زیاد
	high frequency range U	ناحیه ی فرکانس بالا
	high frequency interference U	تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
	high frequency coil U	سیم پیچ فرکانس بالا
	high frequency circuit U	مدار فرکانس بالا
	high frequency welding U	جوشکاری فرکانس بالا
	high frequency voltage U	ولتاژ فرکانس بالا
	high frequency tube U	لامپ فرکانس بالا
	high frequency oscillation U	نوسان فرکانس بالا
	high frequency treatment U	دیاترمی
	high frequency transmission U	انتقال فرکانس بالا
	high frequency trimmer U	خازن تنظیم بسامد زیاد
	high frequency transformer U	مبدل فرکانس بالا
	high frequency transistor U	ترانزیستور فرکانس بالا
	high frequency telephony U	فن تلفن فرکانس بالا
	high frequency winding U	سیم پیچی فرکانس بالا
	high frequency speaker U	بلندگوی فرکانس بالا
	high frequency cable U	کابل فرکانس بالا
	high frequency amplification U	تقویت فرکانس بالا
	high frequency biasing U	پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
	high frequency bias U	بایاس فرکانس بالا
	high frequency amplifier U	تقویت کننده فرکانس بالا
	high frequency alternator U	ژنراتورفرکانس بالا
	high frequency alternator U	مولد فرکانس بالا
	high frequency choke U	پیچک فرکانس بالا
	high frequency alternating current U	جریان فرکانس بالا
	high frequency carrier cable U	کابل کاریر فرکانس بالا
	high frequency alternating current U	جریان متناوب فرکانس بالا
	high frequency current gain U	تقویت جریان فرکانس بالا
	high frequency equivalent circuit U	مدار معادل فرکانس بالا
	high frequency electrical engineering U	مهندسی برق فرکانس بالا
	high frequency heating equipment U	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
	high frequency stabilized arc U	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
	high frequency signal generator U	سیگنال ژنراتور فرکانس بالا
	high frequency region of a spectrum U	ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
	high frequency radio station U	ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
	high frequency induction furnace U	کوره القایی فرکانس بالا
	high frequency amplification stag U	طبقه تقویت فرکانس بالا
	high frequency induction hardening U	سخت گردانی القایی فرکانس بالا
	high frequency radio direction finding U	جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
	high frequency alloy juction transistor U	ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
	breakdown U	جدایی
	breakdown U	خرابی
	breakdown U	ته نشینی مواد معلق دردوغاب
	breakdown U	از کار افتادگی
	breakdown U	تفکیک
	breakdown U	مشابه 1352
	car breakdown U	خرابی اتومبیل
	work breakdown U	روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
	breakdown drawing U	رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
	breakdown lights U	چراغهای عدم کنترل
	breakdown voltage U	ولتاژ جرقه زنی
	nervous breakdown U	واماندگی روانی [پزشکی]
	nervous breakdown U	ناتوانی روانی [پزشکی]
	nervous breakdown U	درماندگی روانی [پزشکی]
	impluse breakdown U	شکست ضربهای
	nervous breakdown U	بحران روانی
	incomplete breakdown U	شکست جزئی
	incomplete breakdown U	شکست ناقص
	nervous breakdown U	فروباشی روانی
	zener breakdown U	شکست زنری
	work breakdown U	روش تقسیم کار
	vortex breakdown/brust U	جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
	social breakdown syndrome U	نشانگان فروپاشی اجتماعی
	work breakdown structure U	ساختار تفکیک کار
	impluse breakdown voltage U	فشار شکست ضربهای
	zener breakdown voltage U	ولتاژ شکست زنری
	anode breakdown voltage U	ولتاژ جرقه زنی اند
	insulation breakdown test U	ازمایش شکست عایق
	Can you send a breakdown lorry, please? U	آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
	discharge U	گذر حجمی در واحگ زمان
	discharge U	تخلیه
	discharge U	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
	discharge U	مرخص کردن پس دادن
	discharge U	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
	discharge U	ازاد کردن
	discharge U	تبرئه
	discharge U	مفاصا تصفیه
	discharge U	پرداخت
	discharge U	رفع اتهام
	discharge U	خارج کردن
	discharge U	دبی
	discharge U	خالی کردن
	discharge U	درکردن
	discharge U	اداء کردن
	discharge U	ترشح کردن
	discharge U	انفصال ترشح
	discharge U	بده
	discharge U	تخلیه الکتریکی
	discharge U	برون ریزی
	discharge U	شلیک عصبی تخلیه
	discharge U	تخلیه بار
	discharge U	منفصل یااخراج کردن
	discharge U	مرخص کردن
	discharge U	ابراء
	discharge U	تادیه
	discharge U	تادیه کردن
	discharge U	دشارژ
	discharge U	خالی کردن باتری
	discharge U	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
	discharge U	اخراج تخلیه الکتریکی
	discharge U	ادا کردن دین بری الذمه کردن
	discharge U	خالی کردن گلوله
	discharge tube U	مجرایتخلیه
	discharge nozzle U	فواره تخلیه
	discharge of affect U	برون ریزی هیجانی
	discharge of an obligation U	سقوط تعهد
	anuual discharge U	بده سالانه
	discharge hydrograph U	منحنی بده
	To dismiss (discharge) someone. U	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
	implusive discharge U	تخلیه غیر متناوب
	average available discharge U	بده میانگینی دسترس
	average available discharge U	بده متوسط مفید
	discharge head U	سر لوله
	average discharge U	بده میانگین
	average discharge U	بده متوسط
	discharge system U	سیستمتخلیه
	discharge of chips U	تخلیه براده ها
	discharge of contract U	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	lightning discharge U	تخلیه اتمسفری
	discharge opening U	مجرای تخلیه
	discharge opening U	راهگاه تخلیه
	internal discharge U	تخلیه جزیی داخلی
	absolute discharge	آزادی مطلق
	internal discharge U	تخلیه داخلی
	discharge bay U	صفحهشارژنشده
	sediment discharge U	بده جامد
	discharge pipe U	لولهتخلیه
	discharge of solids U	بده جامد
	discharge recorder U	تخلیه نگار
	discharge currect U	جریان دشارژ
	total discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی
	discharge currect U	جریان تخلیه
	discharge conveyor U	نوار تخلیه
	corona discharge U	تخلیه کورونا
	discharge cock U	شیر تخلیه
	discharge chute U	سرسره تخلیه
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بارانداز
	discharge curve U	منحنی بدههای اندازه گیری شده
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
	discharge tube U	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
	corollary discharge U	تخلیه تبعی
	conditional discharge U	ازادی مشروط
	coefficient of discharge U	ضریب تخلیه
	deep discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
	brush discharge U	تخلیه جارویی
	impulse discharge U	تخلیه ضربهای
	discharge head U	ارتفاع تخلیه
	discharge gate U	دریچه تخلیه
	discharge end U	محل تخلیه
	honorable discharge U	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
	charge and discharge U	محل بارگیری و باراندازی
	honorable discharge U	ترخیص محترمانه
	coefficient of discharge U	ضریب جریان
	discharge end U	سمت تخلیه
	self maintained discharge U	تخلیه ناوابسته
	flood discharge U	بده فزون ابی بده سیل
	flood discharge U	بده طغیان
	utilizable discharge U	بده مفید
	flaming discharge U	تخلیه مشتعل
	first townsend discharge U	تخلیه اول تاونزند
	glow discharge U	تخلیه تابنده
	glow discharge U	تخلیه تابناک
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بار
	non self maintained discharge U	تخلیه وابسته
	general discharge U	خاتمه خدمت
	neural discharge U	تخلیه عصبی
	electrostatic discharge U	تخلیه الکتروستاتیکی
	undesireable discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
	to discharge of an obligation U	از دینی مبرا کردن
	to discharge goods U	کالا را تخلیه کردن
	second townsend discharge U	تخلیه دوم تاونزند
	surging discharge U	تخلیه نوشی