English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high contrast U تغایر عالی
high contrast U تغایر بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high contrast developer U دستگاه فهور با تغایر بالا
high contrast image U تصویر با تغایر عالی
Other Matches
contrast U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast U زمینه طرح و سایه
contrast U اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast U تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrast U بررسی تفاوتهای دو مجموعه اطلاعات
to contrast [with] U مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
contrast U رنگ زمینه
contrast U تقابل
contrast U مقایسه کردن
contrast U مقابله
contrast U تباین
contrast U برابرکردن
contrast U مغایرت
contrast U هم سنجی
contrast U تقابل کنتراست
in contrast with U دربرابر
in contrast with U درمقابل
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
intermediate contrast U تغایر متوسط
expanded contrast U تنظیم کنتراست
contrast x ray U پرتونگاری تقابلی
contrast control U پیچ تباین
brightness contrast U تقابل درخشندگی
color contrast U تضاد رنگی در زمینه فرش
increase of contrast U افزایش کنتراست
chromatic contrast U تقابل فامی
image contrast U کنتراست تصویر
image contrast U درجه خاکستری تصویر
They are as different as chalk from cheese . what a contrast ! U این کجا وآن کجا !
very high U ارتفاع خیلی بالا
on high U در بالا
on high U در اسمان
on high U به اسمان
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
high value U گران قیمت
you were then that high U ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value U قیمتی
high (1 9 to 36) U بلند
high-up U فردیباقدرتونفوذفراوان
high U اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high U خیلی بزرگ
high U زیاد
high U مرتفع
high U اندکی فاسد
high U بالا
high U فراز
high U تند زیاد باصدای زیر
high U بلند
high U عالی
high U جای مرتفع
high U وافر گران گزاف
high U خشمگینانه
high U خشن متکبر
high U متکبرانه
high U باصدای بلند
high U بوگرفته
high U متعال رشید
high U بلند پایه
high U عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high U واچرخه
high U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high U ت
high U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high U زبان سطح بالا
high U رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high U فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high U وسیله گران یا با کارایی بالا
high U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high U عظیم
high U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high U بزرگ
high U سخت گران
high relief U نقش تمام برجسته
high tender U به مزایده گذاشتن
high resistance U پر مقاومت
high resistance U پرمقاومت
high sea U دریای ازاد
high resolution U وضوح بالا
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high relief U نقوش برجسته
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high road U جاده عمده
high tender U مزایده
high seas U ابهای بین المللی
high ranking U عالی رتبه
high temperature U دمای بالا
high road U شاهراه
high seas U ابهای برون مرزی
high seas U دریای ازاد
high spin U پر اسپین
high spirited U جسور
high spirited U دارای روح خودسری وجسارت
high status U بلندپایه
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking U بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking U خطا با ضربه چوب لاکراس
high storage U انباره بالا
high strung U بسیار حساس
high strung U عصبانی
high spin U چرخش زیاد
high spin U پرچرخش
high spirited U متکبر
high seas U دریاهای ازاد
high seas U دریاهای باز
high seasoned U پرادویه
high seasoned U خوش طعم پرچاشنی
high souled U با جرات
high souled U با همت
high speed U سریع السیر
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed U دنده سریع
high strung U کوک
high proof U برنده
high gear U دنده قوی خودرو
high horse U مغرور
high horse U پر افاده
high hurdles U مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle U مانع بلند
high impedance U امپدانس بالا
high interest U بهره گران
high interest U بهره سنگین
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high jumper U پرنده پرش ارتفاع
high land U زمین کوهستانی
high light U نکات برجسته یا جالب
high light U تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights U نکات مهم
high lights U موضوعات مهم مطالب مهم
high hat U افاده کردن
high hat U متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high gloss U پر جلاء
high grade U درجه اعلی
high grade U عالی
high grade U مرغوب
high grade U قوی
high grade U خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown U بلند بالا
high grown U بلند قد
high grown U دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed U امرانه
high handed U خودخواهانه
high handed U مکارانه
high hat U کلاه بلند
high limit U حد نهایی
high line U پل رابط اصلی
high port U حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential U فشار قوی
high power U تفنگ شکاری بزرگ
high precison U دقت زیاد
high precison U دقت بالا
high pressure U دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure U قوی
high pressure U فشار زیاد
high priced U گران بها
high priced U پر قیمت
high priced U پر بها
high priest U کشیش اعظم
high priest U کاهن اعظم
high proof U سنگین
high port U حالت دست فنگ
high polymer U بسپار بزرگ
high line U پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
high minded U بامناعت
high minded U بزرگ منش
high minded U مغرور
high money U پول گران
high moral U روحیه عالی
high moral U روحیه قوی
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane U دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high order U رتبه بالا
high pass U پاس بلند
high pheasant U تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer U بسپار سنگین
high proof U تند
high-class U درجه یک
high-rise U ساختمان چندین اشکوبه
high-rise U ساختمان بلند
high-rise U وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high card U کارتبالا
high altar U مهمترینمحرابکلیسا
high and mighty U ازخودراضی - ازخودمتشکر
High Commission U کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
High Court U دادگاهویژهجرائممهم
high heels U کفشپاشنهبلند
high point U نقطهاوج
high season U فصلتوریست
high-powered U مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered U توانمند
high-pitched U زیر
high-pitched U متعال
high-pitched U والا
high-pitched U ارجمند
high-pitched U هیجان زده
high-pitched U شوریده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com