Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
thought-out
U
تفکر شده
thought out
U
سنجیده مطالعه شده
thought out
U
فکر شده
thought out
U
تفکر شده
well-thought-out
U
بسیاربادقتبرنامهریزیشده
well-thought-of
<adj.>
U
خوشنام
thought-out
U
فکر شده
he thought
U
خیال می کرد
he thought
U
ناخوش است
thought-out
U
سنجیده مطالعه شده
well thought of
U
نیکنام
well thought of
U
مشهور
as thought
U
گویا
as thought
U
گویی
as thought
U
مثل اینکه
second thought
<idiom>
U
دوباره به چیزی فکر کردن
I thought so.
U
منم همینطور فکر کردم.
well-thought-of
U
به نیکنامی یادشده
well-thought-of
U
معتبر
well-thought-of
U
مشهور
well-thought-of
U
نیکنام
well thought of
U
به نیکنامی یادشده
well thought of
U
معتبر
i thought it necessary to
U
لازم دانستم که
i thought of you
U
جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
if i had thought of that
U
هیچ درفکرش نبودم
thought
U
قصد
thought
U
نظر
thought
U
استدلال تفکر
thought
U
چیزفکری
thought
U
سر مطلب
thought
U
عقیده
thought
U
افکار خیال
if i had thought of that
U
هیچ درنظرم
thought
U
فکر
if i had thought of that
U
نبود
thought
U
گمان
thought
U
اندیشه
economic thought
U
تفکر اقتصادی
on second thought
[American E]
U
پس ازفکربیشتری
food for thought
<idiom>
U
درمورد چیز باارزش فکر کردن
on second thought
[American E]
U
پس ازتامل بیشتری
Take no thought of the morrow.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
afore thought
U
سبق تصمیم
train of thought
U
رشته افکار
economic thought
U
اندیشه اقتصادی
thought-provoking
<adj.>
U
به تفکر بر انگیزنده
merry thought
U
جناغ مرغ
imageless thought
U
تفکر بی تصویر
infantilism of thought
U
کوته فکری
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
free thought
U
وارستگی از مذهب
thought transference
U
انتقال فکر
thought-provoking
U
فیلمرمانیانمایشنامهجدیدیکهباعثشودشمادیدجدیدترینسبتبهچیزیپیداکنید
thought reading
U
اندیشه خوانی
the seat thought
U
مرکز اندیشه یا فکر
syntaxic thought
U
اندیشه منطقی
thought disorder
U
اختلال فکر
thought broadcasting
U
انتشار فکر
merry thought
U
جناغ
schools of economic thought
U
مکاتب اندیشههای اقتصادی
formal thought disorder
U
اختلال صوری فکر
She takes no thought for tomorrow .
U
بفکر فردایش نیست
thought stopping technique
U
فن بازداری اندیشه
content thought disorder
U
اختلال محتوایی فکر
To be absorbed ( immersed ) in thought .
U
غرق در فکر واندیشه بودن
I have thought long and hard about it.
U
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
Attitude of mind . Mode of thought .
U
طرز فکر
Forget it . dont give it a thought .
U
اصلا"فکرش راهم نکن
He fell into deep thought. He began to ponder .
U
بفکر فرو رفت
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
نقشه کف
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
هامن
plan
U
پلان
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
طرح کردن
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
برنامه
plan
U
طرح
plan
U
نقشه
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
خیال
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
تدبیر
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
strategic plan
U
طرح جنگ
site plan
U
نقشه محل
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
strategic plan
U
نقشه جنگ
site plan
U
نقشه جایگاه
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
secondary plan
U
طرح ثانوی
plan targets
U
اهداف برنامه
plan view
U
دید از بالا
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
نقشه کف
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
war plan
U
نقشه جنگی
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
centralized plan
U
پلان مرکزی
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
war plan
U
طرح جنگی
master plan
U
نقشه مجموعه
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
U
برنامه مالی
fire plan
U
طرح اتش
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
U
نقشه اشکوب
frequency plan
U
طرح فرکانس
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
deck plan
U
افق پل کشتی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
barrier plan
U
طرح موانع
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
master plan
U
نقشه کلیات
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح احتمالی
game plan
U
استراتژی بازی
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan
U
برنامه ملی
plan of maneuver
U
طرح مانور
plan of campaign
U
طرح پیکار
plan of action
U
طرح عملیات
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
plan implementation
U
اجرای برنامه
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan
U
طرح اردنانس
outline plan
U
طرح مبنا
plan frame
U
چارچوب برنامه
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
part plan
U
نقشه جزیی
partial plan
U
برنامه جزئی
marshall plan
U
برنامه مارشال
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
general plan
U
نقشه عمومی
installation plan
U
نقشه ی نصب
interim plan
U
برنامههای موقت
general plan
U
نقشه کلی
marshall plan
U
طرح مارشال
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com