English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he gained access to the king U بشاه تقرب جست
he gained access to the king U نزدپادشاه باریافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gained U سود بردن بهره
gained U افزوده
gained U جلوبردن توپ
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
gained U تقویت
gained U بهره برداری
gained U دستیابی داشتن به یک فایل
gained U بدست آوردن
gained U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained U بهره
gained U سود
gained U منفعت
gained U نفع
gained U بهره تقویت
gained U حصول
gained U صرفه استفاده
gained U افزایش
gained U بدست اوردن
gained U سود بردن
gained U زیاد شدن
gained U بهبودی یافتن رسیدن
gained U نائل شدن پیشرفتن
gained U کسب کردن باز یافتن
gained U پیدا کردن
gained U فایده بردن
ap.saved is a p gained U یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
o king U پادشاها
king like U شاهوار
o king U ای پادشاه
king like U شاه صفت
king like U شاه منش
king U پادشاه
king U شاه
king U سلطان
king U ملک
did he a the king U ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
to king it U شاهی کردن
king U شهریار
king of birds U پادشاه مرغان :دال
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
king pin U زاویه کینگ پین
king post U تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king post U عصا
king post U قطر شاغولی میان خرپا
king ship U پادشاهی
king post U ستون جرثقیل
king of terrors U مرگ
king of kings U شاهنشاه
king of fruits U شاه میوه
king of fruits U شاه میوه ها
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king of england U پادشاه انگلستان
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
king of birds U عقاب
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
king hunt U شاه شکار
king bird U یکجورخرمگس
king bird U یکجورمرغ بهشتی
good king U اسفناج صحرایی
he personated the king U سهم شاه رابازی کرد
he personated the king U شبیه شاه رادراورد
fit for a king U لایق پادشاه
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
fur king U بازرگان بزرگ پوست
grizzly king U مگس ماهی گیری
king crab U خرچنگ نعلی
king crab U خرچنگی که ماننداست به نعل
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king dom U سلطنت
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king dom U پادشاهی
king craft U سیاست پادشاهی
king craft U کشورداری
king closer U اجر کلاغ پر
king bolt U شاه پیچ
king emperor U امپراطورانگلستان وهند
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
king ship U شاهی
king-post U شاه تیر
king's spear U بوته سریش
king's spear U برواق
king's spear U نرگس
king's spear U سوسن سفید
king's wort U سنبل ختایی
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
sea king U دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
they crowed him king U تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
vice king U نایب السلطنه
vice king U فرمانفرما
was a king in yemen U پادشاهی برد در یمن
worthy to become a king U شایسته شاه شدن
King's side U سمتشاه
king craft U سیاست
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
king's round U مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's peg U نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king size U بزرگ
king's english U انگلیسی اصیل
king's blue U رنگ ابی متوسط
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king's wing U جناح شاه شطرنج
king side U جناح شاه شطرنج
king's evil U مرض خنازیر
king's gambit U گامبی شاه شطرنج
king ship U سلطنت
king ship U شهریاری
king snake U انواع مارهای جنس Lampropeltis
king post truss U خرپای ساده
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
king's bishop gambit U گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king's indian defence U دفاع هندی شاه شطرنج
king's indian attack U حمله هندی شاه شطرنج
king pin inclination U انحراف کینگ پین
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
to call the shots [to be the king of the castle] <idiom> U پاسخگو بودن
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
immediate access U دستیابی صریح
I have no access to anywhere . U دستم از همه جا کوتاه است
non access U عدم دسترسی
access U مدخل
access U دسترسی
access U درگاه
access U ورودی
access U کومکی
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
access U دسترسی یا مجال مقاربت
access U تقرب به خدا
access U دسترسی
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U دستیابی
access U اضافی
access well U چاه دستیابی
access U اصابت
access U دست یابی
access U دسترس
access U دسترسی راه
access U تقریب
access U اجازه دخول
access U راه دسترس
access U وسیله حصول
access U افزایش
access U الحاق اضافه
access U بروز مرض حمله
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
random access U حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
random access U رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
access arm U بازوی دستیابی
limited access U محدود
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
random access U دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
random access U دستیابی تصادفی
quick access U با دست یابی تند
parallel access U دستیابی موازی
parallel access U با دست یابی موازی
multiple access U دستیابی چندگانه
random access U قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
random access U دستیابی مستقیم
sequential access U روش بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی با شروع از ابتدای رسانه
sequential access U و خواندن هر رکورد تا رسیدن به داده مورد نظر
access door U درورودی
access shaft مدخل استوانه ای
access window U مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
no access for wheelchairs U عبورویلچیرممنوع
To deprive someone of access. U دست کسی را کوتاه کردن
access structures U ساختمان های قابل عبور و مرور
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
remote access U دستیلبی از دور
remote access U دستیابی از راه دور
selective access U دستیابی گزیده
semirandom access U دستیابی نیمه تصادفی
serial access U دستیابی پیاپی
serial access U دستیابی سری
serial access U دستیابی نوبتی
sequential access U دستیابی ترتیبی
sequential access U رسانه ذخیره سازی که داده در آن به ترتیب دستیابی میشود
access duct U مجرای دسترسی
access arm U بازوی دسترسی
rapid access U با دستیابی سریع
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
access time U زمان دستیابی
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
access road U راه اتصالی
access road U راه دستیابی راه کمکی
access road U راه دسترسی
access road U جاده دسترسی
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
access point U نقطه فرود
access point U نقطه دسترس
access point U نقطه دستیابی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
access time U زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
fast access U با دستیابی سریع
immediate access storage U storage main
instantaneous access U زمان دستیابی کوتاه به رسانه با دستیابی تصادفی
keyed access U دستیابی کلیدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com