English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have an edge on <idiom> U سود بردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
knife edge U لبه کارد
knife edge U لبه تیز هرچیزی
knife edge U تیغه در
knife edge U لبه چاقو
knife edge U لبه تیغ
knife-edge U لبه کارد
knife-edge U لبه تیز هرچیزی
knife-edge U تیغه در
knife-edge U لبه چاقو
knife-edge U لبه تیغ
edge U : کنار
edge U لبه
edge U نبش
edge U کناره تیزی
edge U برندگی
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge U کم کم پیش رفتن
edge U اریب وار پیش رفتن
edge U پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge U لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge U لبه دار کردن
edge U یال لبه
edge U کناره
edge U دوره
edge U تیزی
edge U کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge U به کار می رود
edge U اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge U تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge U فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge U سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge U طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
cutting edge U لبه برش
cutting edge U تیغه
cutting edge U تیغه قطع سازی
cutting edge U تیغه برش زنی
absorption edge U لبه جذب
abutting edge U لبه ضربه گیر
bevelled edge square U زاویه حاده
aligning edge U لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
aligning edge U لبه هم تراز
band edge U لبه نوار
beaded edge U لبه برگردانده شده
bend on edge U خم کردن لبه ها
betwixt edge U اریب کردن
betwixt edge U یخ اریب
bevelled edge weld U جوش درز پیشانی
bevelled steel straight edge U فولاد کج بر
bleeding edge U حاشیه نقشه
bleeding edge U حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge U لبه مخصوص نصب
change of edge U تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
conduction band edge U لبه نوار رسانش
deckle edge U لبه صاف کاغذ
double the edge U لب گردانیدن
doubled edge U لب گردان
edge beam U تیر کناری
edge card U یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge coated U با روکش لبهای
edge connector U رابط لبه
edge cross lap joint U اتصال نیم نیم
edge cutter/trimmer U لبه بر
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge fillet weld U جوش نواری دورهای
edge fillter U صافی چاکدار
edge mill U اسیاب غلطکی
edge notched U لب بریده
edge notched U با بریدگی لبهای
edge perforated U لب سوراخ
edge perforated U با سوراخهای لبهای
edge pressure U فشار لبه
edge punched card U کارت لب منگنه شده
edge raise U بلندی لبه ورق
edge rope U طناب کناری
edge set U فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening U دقیق کردن لبه
edge stone U سنگ نبشی
edge stone U سنگ نبش
edge stress U تنش تیغه
edge tool U الت برنده
edge triggered U با رها شدگی لبهای
edge weld U جوش لبهای
edge welding U جوشکاری دورهای
edge zone U اطراف لبه
edge zone U ناحیه لبه
false edge U قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge U لبه نازک
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
gilt edge U لب طلایی
gilt edge U ممتاز
gilt edge U مقدم درجه اول
gilt edge U بهترین
graduated steel straight edge U شینه سنجش
gripper edge U کاغذ گیر ماشین چاپ
guide edge U لبه راهنما
leading edge U لبه مقدم
leading edge U لبه حمله
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge U لبه راهنما
leading edge model U IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
Other Matches
on edge U مشتاق
on edge U بی صبر
on the edge of U درشرف
to take the edge off U سست کردن
inner edge U لبهداخلی
to take the edge off U کم زور کردن
to edge one's way [towards something] U [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
take the edge off <idiom> U رنجاندن
on edge <idiom> U خیلی عصبی وخشمگین
edge length U درازای لبه [ریاضی]
razor edge U لبه تیز
razor edge U دم
razor edge U تیز
razor edge U پشته کوه که تیز باشد
razor edge U موقعیت بحرانی
razor edge U محل افتراق
reference edge U لبه مرجع
straight edge U خط کش
hob edge U قابگاز
edge-roll U ابزار سه ربع گرد
mantle edge U لبهپوسته
edge-moulding U گچ بری لبه
outer edge U لبهبیرونی
tail edge U نوکلبه
upper edge U لبهفوقانی
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive. U دلم شور می زند
edge of rug U لبه و حاشیه فرش
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
fore edge U لبهجلوییکتاب
trailing edge U لبه فرار
straight edge U لبه مستقیم
straight edge U قد
straight edge U کشو
straight edge U شمشه
edge-shaft U میله ستون لبه
notched edge U لبهدندانه
tool edge U پخ
top edge U لبه فوقانی
trailing edge U انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge U لبه پشتی
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
She is worried stiff . She is on edge . U دلش شور می زند ( نگرانی )
trailing edge flap U لبهبرجستهپشتیباله
plate edge planer U دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
upper edge of the net U نوار بالای تور والیبال
valence band edge U لبه نوار والانس
leading edge tube U لاستیکلبهپیشتاز
leading edge flap U لبهبرجستهباله
She drove me round the edge of water . U جانم را به لب آورد
Lets walk to the edge of water. U بیا تا لب آب قدم بزنیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com