English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hall of residence U خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residence U مقر
residence U اقامتگاه
residence U مسکن
residence U سکونت سکنی
in residence U مقیم
residence U محل اقامت
to be in residence U مقیم یا ماندنی بودن
residence time U مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
passport of residence U گذرنامه اقامت
residence permit U پروانه اقامت
residence permit U جواز اقامت
permit of residence U جواز اقامت
permit of residence U پروانه اقامت
three bedroom residence U خانه سه اطاق خوابه
chief residence U مقرعمده حاکم نشین
half residence time U نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
student residence permit U جواز اقامت دانشجوئی
tow bedroom residence U خانه دو اطاق خوابه
to give notice to quit [one's residence] U لغو کردن اجاره نامه [و ترک ساختمان]
hall U سرسرا
hall U تالار
hall U عمارت
hall U اتاق بزرگ دالان
The hall has three exits. U سالن دارای سه خروجی است.
departure hall U سالن ترک کردن
arrival hall U سالن ورود
hall-church U [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
hall-house U تالار باز
Egyptian hall U سرسرا
Egyptian hall U [اتاق عمومی مستطیل شکل]
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
arrival hall U سالن ورود
cloth-hall U محل داد و ستد
cloth-hall U بازار
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
reception hall U قسمتپذیرش
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall effect U اثر هال پدیده هال
guild hall U عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
freemasons hall U فراموش خانه
music hall U سالن موسیقی
music hall U اطاق ساز ورقص
town hall U تالار انجمن شهر
town hall U عمارت شهرداری
town hall U کاخ شهرداری
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
judgement hall U دادگاه
prayer hall U قسمتنمازخواندن
City Hall U بلدیه
City Hall U شهرداری
City Hall U ساختمان شهرداری
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
machine hall U راهرویماشین
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
mass hall U سالن غذاخوری
mass hall U سالن نهارخوری
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com