English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gold field U ناحیه زرخیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gold U سکه زر
gold U جامه زری
gold U دایره مرکزی هدف
gold U چشم گاومیش
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold U Au :symb
gold U اندود زرد نخ زری
Gold <adv.> <noun> U رنگ طلائی
gold U زر
gold U پول
gold U طلا
gold U ثروت رنگ زرد طلایی
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold mining U استخراج طلا
gold or silver U گلابتون
gold palm U نوعی نشان جنگی
fool's gold U سولفور اهن
fool's gold U پیریت
gold pool U صندوق مشترک طلا
gold medals U مدال طلا
gold medal U مدال طلا
gold refining U تصفیه طلا
gold parting U تصفیه طلا
gold palm U نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity U برابری طلا
gold carats f. U زرهیجده عیار
gold market U بازار طلا
gold leaf U زرورق نازک
gold leaf U ورقه طلای نازک
gold cloth U زربفت
gold bug U سوسک طلایی
gold beetle U سوسک طلایی
gold beating U زرورق سازی
gold beating U زرکوبی
gold beater U زرورق ساز
gold bar U شمش طلا
gold amalgam U جیوه امیخته بازر
gold washer U کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold washer U خاکشو
gold tisane U زربفت
gold tisane U زر بافت
gold cloth U زری
gold contacts U اتصالات الکتریکی
gold foil U زرورق کلفت
gold foil U ورقه زر
gold flow U انتقال طلا
gold flow U جریان طلا
gold filled U دارای روکش طلا
gold fever U اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold fever U حرص زرجویی
gold embroidery U زردوزی
gold digger U زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold digger U جوینده طلا
gold crisis U بحران طلا
gold contacts U که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
dutch gold U زرورق بدل
gold dust U گرد طلا
paper gold U منظور حق برداشت مخصوص است
red gold U زر
red gold U پول
the name of the unit of gold U دینار
as good as gold <idiom> U مثل یک تکه جواهر
to dig gold U زرکندن
white gold U الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
to prospect for gold U جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
All that glitters is not gold . <proverb> U هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
heart of gold <idiom> U شخصیت بخشنده داشتن
to dig gold U زردراوردن
gold dust U خاک طلادار
gold-rimmed U آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated U آبطلا دادهشده - طلااندودشده
paper gold U طلای کاغذی
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold standard U نظام پایه طلا
gold standards U سیستم پشتوانه طلا
gold fish U ماهی قرمز
gold standard U نظام پولی طلا
gold standard U پایه طلا
gold standard U واحد طلا
gold fish U ماهی طلایی
gold thread U گلابتون زر
gold solder U لحیم طلا
gold reserve U اندوخته طلا
inlaid with gold U طلا کوب
inlaid with gold U زرکوب
inlaid with gold U زرنشان
gold refinery U واحد تصفیه طلا
ingot of gold U شمش طلا
ingot gold U شمش طلا
gold bullion standard U پایه شمش طلا
The gold market is booming . U بازار طلااینروزها گرم است
gold bullion standard U پایه طلای غیر مسکوک
gold worked steel U فولاد اصلاح شده
rolled gold bracelet U دست بند طلایی [غلتیده ]
the streets are paved with gold <idiom> U از در و دیوار شهر پول می بارد
gold backing system U نظام پایه طلا
gold backing system U نظام پشتوانه طلا
gold and silver plant U حشیشه القمر
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
My gold ring is in pawn. U انگشتر طلایم درگرو است
gold leaf electroscope U الکتروسکپ با برگههای طلا
gold oak leaf U برگ خرما
to alloy gold with copper U عیارزدن
silver inwrought with gold U سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold import point U طلای خالص به فروشنده میدهد
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point U نقطه ورود طلا
international gold standard U پایه طلای بین المللی
to alloy gold with copper U بارزدن
to alloy gold with copper U امیختن
gold exchange standard U پایه ارز طلا
gold export point U قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold currency system U نظام پولی طلا
full bodied gold coin U سکه طلای تمام عیار
the morning hour has gold in its mouth <proverb> U سحرخیز باش تا کامروا باشی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
field U رشته [دانشی]
field name U نام فیلد
field U شاخه [دانشی]
right field U سمتراستزمین
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
zero field U میدان صفر
zero field U بی میدان
zero field U بی حوزه
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
to take the field U جنگ اغازکردن
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field U حوزه
field U میدان
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field U بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field U زمین بازی
field U فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field U فرودگاه
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field U میدانه
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U نوشتن داده روی PROM
field U بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U مشابه 4036
field U بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field U بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field U دشت
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U خارج اداره یا کارخانه
field U پایکار
field U کارگاه
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U رشته
field U دایره
field U میدان رزم صحرا
field U زمین
field U زمینه رزمی صحرایی
field U میدان دید
field U صحرا
field U فیلد
field U دشت کشتزار
field glasses U عینک رزمی
magnetic field U حوزه مغناطیسی
magnetic field U میدان مغناطیسی
field hockey U زمین هاکی
field glasses U عینک صحرایی
playing field U زمین فوتبال
playing field U زمین بازی
grain field U کشتزار
grain field U گندم زار
gravitational field U میدان گرانش
soccer field U زمین فوتبال
grounded field U سیم پیچ متصل به زمین
high field U میدان قوی
ice field U سرزمین یخی
ice field U یخزار یخ شناور
image field U حوزه تصویر
field marshals U سپهبد
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
playing field U میدان بازی
field-tests U ازمون پایکار
field-testing U ازمون پایکار
field-tested U ازمون پایکار
field-test U ازمون پایکار
field test U ازمون پایکار
field events U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
image field U میدان تصویر
field upgradable U سخت افزار قابل توسعه درمحل
fixed field U میدان ثابت
flying field U میدان فرودگاه
force field U میدان نیرو
free field U میدان عمل ازاد
free field U حوزه ازاد
cricket field U زمین کریکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com