English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
losses U تلفات
at a losses U متحیر
at a losses U گیج
at a losses U معطل
To recoup ones losses. U جای ضرر وزیان را پرکردن
total losses U زیان کل
the losses of the army U تلفات ارتش
compensate some one losses U غرامت
compensate some one losses U خسارت کسی را دادن
corona losses U گمگشتگی کورونا
my losses were great U بسیار زیان دیدم
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
corona losses U تلفات کورونا
total losses U کل تلفات ابی
certificate of gains or losses U سند مصدق سود و زیان فروشگاه
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
friction U اصطکاک
friction U مالش اختلاف
friction U سایش
friction U حساسیت
friction U مالش
friction U اصطکاک [فیزیک]
friction pile U شمع مالشی
friction surface U سطح اصطکاک ترمز
friction tape U نوار چسب
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
friction feed U تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
friction feed U مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
coefficient of friction U ضریب مالش
economic friction U موانع اقتصادی
economic friction U اصطکاک اقتصادی
friction pile U شمع اصطکاکی
fluid friction U اصطکاک روغنی
friction clutch U کلاچ اصطکاکی
friction coefficient U ضریب اصطکاک
friction factor U ضریب اصطکاک
friction velocity U سرعت اصطکاکی
friction welding U جوشکاری مالشی
internal friction U وشکسانی ویسکوزیته
kinetic friction U اصطکاک جنبشی
magnetic friction U مالش مغناطیسی
rolling friction U اصطکاک غلتشی
skin friction U مقاومت پوسته
sliding friction U اصطکاک لغزشی
static friction U اصطکاک در استانه حرکت
tax friction U اصطکاک مالیاتی
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
internal friction U چسبندگی
internal friction U گرانروی
static friction U اصطکاک ساکن
hydraulic friction U اصطکاک ابی
side friction U اصطکاک جانبی
internal friction U اصطکاک درونی
internal friction U سایش درونی
internal friction U مالش درونی سایش داخلی
internal friction U اصطکاک داخلی
friction strip U نوارآتشزن
coefficient of friction U ضریب اصطکاک
circular friction saw U اره کمانهای اصطکاکی
angle of friction U زاویه اصطکاک
angle of friction U زاویه مالش
friction loss in pipes U افت بار در لوله ها
friction horse power U توان تلف شده
magnetic friction clutch U کلاج مالشی مغناطیسی
friction for fittings and valves U اصطکاک در شیرها و بستها
angle of internal friction U زاویه اصطکاک داخلی
anti-friction pad U لایهضداصطکاک
surface friction drag U پسای اصطکاک سطح
brush friction loss U اتلاف مالشی زغال
anti friction bearing U یاطاقان غلطکی
coefficient of internal friction U ضریب اصطکاک داخلی
four column friction screw press U پرس اصطکاکی چهار ستونی
vincent friction screw press U پرس وینسنت
gear U پوشش دنده دار
gear U کردن اماده کارکردن
gear U پوشانیدن
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear in U درگیری دو چرخ دنده
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
in gear U اماده
gear U افزار
gear U الات جامه
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear U خراب شدن
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
out of gear U ازهم سواشده
in gear U اماده حرکت
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear چرخ دنده
gear مجموع چرخهای دنده دار
in gear U دایر
gear U اسباب لوازم
gear in U درگیر شدن
gear U جعبه دنده
out of gear U خراب
gear U انتقال دادن
gear U ادوات
gear دنده
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear U چرخ دندانه دار
rocker gear U تنظیم جاروبک
head gear U روسری
spur gear U دنده ملخی
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
landing gear U ارابه فرود
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
low gear U دنده کندکن
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear U وسایل غذاخوری
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
tumble gear U چرخ واسطه
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear cable U کابلچرخدنده
gear housing U پوششچرخدنده
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
high gear <idiom> U آخر سرعت
gear box U جعبه دنده گیرباکس
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
bathing gear U لباس شنا [حمام]
gear wheels U چرخ دنده ها
gear wheels U چرخ های دندانه دار
gear pump U پمپ دندهای
worm gear U چرخ دنده حلزونی
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
step up gear U چرخ دنده افزاینده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
switch gear U وسیله اتصال
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
training gear U گردونه در سمت
transmission gear U چرخ دنده انتقال
tumble gear U چرخ دنده واسطه
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear U دنده مارپیچی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
reverse gear U دنده معکوس
gear cutter U دنده تراش
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear U متعلقات فیوز
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear U سرسره قایق
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear cutter U فرز
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear case U پوسته جعبه دنده
gear case U جعبه دنده
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear box U گیربکس
gear box U جعبه دنده
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
foxer gear U وسیله تولید صدا
breathing gear U وسیله تنفسی
differential gear U دنده عقب اتومبیل
crown gear U چرخ دنده محدب
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
control gear U دستگاه کنترل
chaffing gear U وسایل ضد سایش
change gear U چرخ دندانه تبدیل
breathing gear U ماسک تنفسی
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
foxer gear U صداساز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
flight gear U لباس پرواز
driving gear U چرخ دنده محرک
fishing gear U اسباب ماهیگیری
external gear U تاج دندانه خارجی
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
elevator gear U گردونه در ارتفاع
compasition gear U چرخ دنده مرکب
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com