English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gate vessel U شناور درب حوض تعمیرات ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vessel U مخزن
vessel U وسیله حمل
vessel U یگان شناور
vessel U گلدان فرف
vessel U سفینه مجرا
vessel U ناو گشتی
vessel U شناور
vessel U اوند
vessel U کشتی
vessel U مجرا
vessel U رگ بشقاب
vessel U فرف
vessel U هر نوع مجرایا لوله
vessel U رگ
dewar vessel U فرف دیوئر
drinking vessel U ابخوری
drinking vessel U فرف ابخوری کاسه
drinking vessel U جام
drinking vessel U قدح
dumb vessel U شناوه بدون خدمه
reactor vessel U مجرایرآکتور
pressure vessel U فشار
wreck vessel U شناور کشتی غرق شده
collecting vessel U مجرایدریافتی
blood vessel U رگ
blood vessel U عروق خونی
combatant vessel U کشتی جنگی
combatant vessel U ناو جنگی
contents of a vessel U دارایی یامحتویات فرف مظروف
curing vessel U فرف سخت گردانی
dewar vessel U فلاسک دیوئر
air vessel U لوله تنفسی
air vessel U هواگیر
air vessel U قصبه الریه
absorption vessel U فرف جذب
carrying vessel U کشتی باربری
feeder vessel U کشتی سوخت رسان
fishing vessel U کشتی ماهی گیری
privileged vessel U ناو راهدار
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
overtaking vessel U شناوه سبقت گیرنده
light vessel U شناوه چراغدار
live vessel U شناوه با خدمه
ocean vessel U کشتی اقیانوس پیما
mine vessel U ناو مین جمع کن
motor vessel U کشتی موتوری
named vessel U کشتی مشخص
privileged vessel U ناو باارجحیت را
sailing vessel U کشتی بادبانی
scrapped vessel U شناوه اوراقی
war vessel U ناوجنگی
war vessel U کشتی جنگی
tramp vessel U کشتی ازاد
to gauge a vessel U مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
furnace vessel U مجرای کوره
naval vessel U ناو
pressure vessel U فرف
to dash a vessel to pieces U فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
power driven vessel U یگان شناور موتوری
emergency support vessel U کشتیپشتیبانیفوری
capillary blood vessel U مویرگ-سرخرگ
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
armed naval vessel U ناو جنگی
auxiliary sailing vessel U کشتی بادی موتوردار
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate U دریچه
saw gate U چارچوب اره
gate U دروازه شروع اسکی
take out gate U دریچه ابگیر ابیاری
gate U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate U گیت
gate U راه تغذیه لشعلث
gate U فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
nor gate U دریچه نقیض یا
nor gate U دریچه نایا
gate U دروازه
gate U در بزرگ
gate U مدخل دریجه سد
not and gate U دریچه نا- و
not gate U دریچه نا
not gate U دریچه نقیض
not or gate U دریچه نا- یا
gate U وسایل ورود ورودیه
gate U دریچه تنظیم اب در مخزن سد
or gate U دریچه یا
or gate U دریچه OR
gate U قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
and gate U مدار AND
and gate U دریچه و
gate U مدخل
down gate U راهگاه پایین دست
gate U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate U یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
and gate U دریچه و دریچه ضرب منطقی
gate U سوزن اتصال به یک FET
gate U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
Gate U ورودی به باند
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
pouring gate U تغذیه قالب
ring gate U دهانهحلقوی
threshold gate U دریچه استانهای
spillway gate U درخروجآبسطحسد
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
gate money U پولبلیطورودیه
upper gate U دروازهبالایی
lich-gate U راهرو سرپوشیده
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
xor gate U دریچه یای ضمنی
tainter gate U دریچه لولادار
tainter gate U دریچه قطائی
starting gate U دروازه شروع
sluice gate U دریچه
sluice gate U اب بند
sluice gate U ابگیره
gate-leg U پایهدروازهایشکل
roller gate U دریچه غلطان
railroad gate U درب ورودی راه اهن
wicket gate U دهانهدریچه
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
lower gate U دروازهپائینی
pouring gate U دریچه ریزش
waste gate U مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
nonequality gate U دریچه نابرابری
bifurcation gate U دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
equivalence gate U دریچه هم ارزی
equivalence gate U دریچه معادل
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
flap gate U دریچه یک طرفه
flood gate U ابگیره
flood gate U بندسیلگیر
flood gate U سد دریچهای
gate crasher U میهمان ناخوانده
gate electrode U الکترود دریچهای
equality gate U برابر سازی
equal gate U دریچه برابری
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
burst gate U لامپ پیام گذار
caterpillar gate U دریچه چرخ زنجیری
gate keeper U دروازه بان
check gate U دریچه تنظیم
color gate U دریچه پیام رنگی
complement gate U دریچه متمم ساز
cow gate U چراگاه گاو
discharge gate U دریچه تخلیه
elementary gate U دریچه مقدماتی
elementary gate U دریچه ابتدایی
gate hanger U التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate leaf U بدنه دریچه سد
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
inclusive or gate U دریچه یای شامل
head gate U دریچه بالادست سد
lich gate U راهرو
head gate U دریچه فوقانی کانال
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
gate valve U شیر کشویی
logic gate U دروازه منطقی
majority gate U دریجه اکثریت
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
nand gate U دریچه ناو
nand gate U دریچه نقیض و
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate transition U شیر فلکه تبدیل
gate tube U لامپ دریچهای
gate valve U شیر قطع جریان
indicator gate U دریچه شاخص
jet flow gate U فشاراین دریچه زیاداست
jet flow gate U دریچه با سرلوله
mitre gate recess U دریچهتنفسشمار
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
gate chamber wall U جایگاه حرکت دریچه
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
fixed wheel gate U دریچه قرقرهای با محورثابت
fixed roller gate U دریچه چرخ قرقرهای ثابت
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
gate-leg table U میزپایهدروازهای
master gate valve U مدخلدریچهاصلی
bear tape shutter gate U دریچه شیروانی شکل
memory controller gate array U ارایه درگاه کنترل حافظه
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com