English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gate money U پولبلیطورودیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Protection money. Racket money. U باج سبیل
Money for jam . Money for old rope . U پول یا مفتی
money begets money <idiom> U پول پول می آورد
gate U دروازه
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate U دروازه شروع اسکی
gate U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate U گیت
gate U دریچه
gate U در بزرگ
gate U مدخل دریجه سد
gate U وسایل ورود ورودیه
gate U دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate U فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate U راه تغذیه لشعلث
gate U قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
Gate U ورودی به باند
and gate U دریچه و دریچه ضرب منطقی
and gate U مدار AND
and gate U دریچه و
gate U مدخل
gate U سوزن اتصال به یک FET
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
down gate U راهگاه پایین دست
not gate U دریچه نقیض
not or gate U دریچه نا- یا
or gate U دریچه OR
not gate U دریچه نا
not and gate U دریچه نا- و
nor gate U دریچه نایا
or gate U دریچه یا
gate U یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
nor gate U دریچه نقیض یا
saw gate U چارچوب اره
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
take out gate U دریچه ابگیر ابیاری
xor gate U دریچه یای ضمنی
check gate U دریچه تنظیم
flood gate U سد دریچهای
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
nonequality gate U دریچه نابرابری
waste gate U مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
gate crasher U میهمان ناخوانده
caterpillar gate U دریچه چرخ زنجیری
gate electrode U الکترود دریچهای
burst gate U لامپ پیام گذار
gate hanger U التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate leaf U بدنه دریچه سد
flood gate U بندسیلگیر
color gate U دریچه پیام رنگی
flood gate U ابگیره
equality gate U برابر سازی
equal gate U دریچه برابری
discharge gate U دریچه تخلیه
elementary gate U دریچه ابتدایی
elementary gate U دریچه مقدماتی
lower gate U دروازهپائینی
nand gate U دریچه نقیض و
ring gate U دهانهحلقوی
wicket gate U دهانهدریچه
equivalence gate U دریچه هم ارزی
equivalence gate U دریچه معادل
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
flap gate U دریچه یک طرفه
complement gate U دریچه متمم ساز
spillway gate U درخروجآبسطحسد
gate-leg U پایهدروازهایشکل
cow gate U چراگاه گاو
nand gate U دریچه ناو
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
upper gate U دروازهبالایی
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
sluice gate U ابگیره
sluice gate U اب بند
sluice gate U دریچه
indicator gate U دریچه شاخص
inclusive or gate U دریچه یای شامل
starting gate U دروازه شروع
tainter gate U دریچه قطائی
tainter gate U دریچه لولادار
railroad gate U درب ورودی راه اهن
threshold gate U دریچه استانهای
head gate U دریچه بالادست سد
head gate U دریچه فوقانی کانال
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
gate valve U شیر کشویی
gate vessel U شناور درب حوض تعمیرات ناو
roller gate U دریچه غلطان
lich gate U راهرو
gate keeper U دروازه بان
lich-gate U راهرو سرپوشیده
gate tube U لامپ دریچهای
gate transition U شیر فلکه تبدیل
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
bifurcation gate U دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
pouring gate U دریچه ریزش
pouring gate U تغذیه قالب
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
gate valve U شیر قطع جریان
majority gate U دریجه اکثریت
logic gate U دروازه منطقی
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
mitre gate recess U دریچهتنفسشمار
jet flow gate U دریچه با سرلوله
jet flow gate U فشاراین دریچه زیاداست
fixed wheel gate U دریچه قرقرهای با محورثابت
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
master gate valve U مدخلدریچهاصلی
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate-leg table U میزپایهدروازهای
gate chamber wall U جایگاه حرکت دریچه
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
fixed roller gate U دریچه چرخ قرقرهای ثابت
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
memory controller gate array U ارایه درگاه کنترل حافظه
bear tape shutter gate U دریچه شیروانی شکل
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
he is f. of money U پول فراوان دارد
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
value for money U قدرت خرید پول
value for money U ارزش پول
value of money U ارزش پول
money U سکه
his money is more than can U پولیش بیش
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
be in the money <idiom> U در پول غلت خوردن
money U پول
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
money U مسکوک ثروت
money اسکناس
money U جایزه نقدی
take in (money) <idiom> U رسیدن
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
money on d. U وجه امانعی
He is in the money. U پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
money on d. U پول سپرده
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
f. money U پول فراوان
near money U شبه پول
near with one's money U خسیس
money worth U بهای پول
raise money U جمع اوری کردن پول
money worth U پول بها
raise money U فراهم کردن پول
role of money U نقش پول
to be rolling in money <idiom> U تو پول غلت زدن [اصطلاح]
money worth U چیزی که بپول بیزرد
mortgage money U پول رهنی
quantity of money U مقدار پول
purchase money U قیمت جنس
purchase money U در CL ثمن
money worth U برابر پول
ready money U پول نقد
money for jam <idiom> U پول باد آورده
money for jam <idiom> U پول بی دردسر
retention money U پول گرویی
do not coin money <idiom> U پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money U پول
money stock U عرضه پول
requistion for money U درخواست
money supply U عرضه پول
pin money <idiom> U پول خرده خرجی
money wage U مزد پولی
ready money U پول فراهم شده
ready money U پول موجود
money can't buy everything <idiom> U پول خوشبختی نمی آورد
mortgage money U پول قرضی
passage money U کرایه مسافر
passage money U کرایه
neutrality of money U بدون تاثیربودن پول
borrowed money U پول قرض گرفته شده
money stock U حجم پول در گردش
I'm not made of money! <idiom> U من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
onother's money U پول دیگری
odd money U یک اسکناس 01 ریالی
oceans of money U یک دنیا پول
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
passage money U خوراک
passage money U غذا
passage money U راه
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
onother's money U پول شخصی دیگر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com