English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full production U تولید کامل
full production U تولید در حداکثرفرفیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
production U ساخت مواد برای فروش
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production U ارائه
production U فرآورده کارگاه
production U تولید کردن
production U فراوری
production U ارائه ساخت
production U عمل اوری ساخت
production U استخراج
production U فراورده محصول
production U اقامه
production U تولید محصول
over production U محصول زیادی
production U تولید حجم بزرگ محصولات
production U سرعت ساخت محصول
production U کنترل ساخت یک محصول
production U تولید دستهای
production U الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production U حاصل دادن
production U محصول عمل
production U تولید
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production U ایجاد
production efficiency U کارائی در تولید
scale of production U مقیاس تولید
production cost U ارزش ساخت
production efficiency U کارائی تولید
production engineer U مهندس تولید
production facility U سهولت تولید
production frontier U مرز تولید
production function U تابع تولید
production gap U شکاف تولید
production time U زمان تولید
production time U زمان ساخت
relations of production U رابطه تولید
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
series production U سری سازی
surplus production U تولید اضافی
surplus production U مازاد تولید
surplus production U فزونی تولید
forces of production U نیروهای تولید
production cost U هزینه تولید
flow of production U گردش تولید
cost of production U هزینه تولید
volume of production U حجم تولید
electricity production U تولیدالکتریسیته
production adviser مشاوره محصولات
census of production U امارگیری در خصوص تولید
bulk production U تقسیم سوخت درفروف کوچک
bulk production U تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production desk U میزمحصولات
branches of production U رشتههای تولید
elasticity of production U کشش تولید
track production U شروع تعقیب هدف
census of production U امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
food production U تولید غذا
flow of production U جریان تولید
factory production U تولید کارخانهای
factor of production U عامل تولید
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
track production U فهور هدف
energy production U تولید نیرو
energy production U تولید انرژی
branches of production U شاخههای تولید
production control U کنترل تولید
ingot production U تولید شمش
mode of production U وجه تولید
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
period of production U دوره تولید
pilot production U تولید نمونه
power of production U نیروی تولید
production index U شاخص تولید
production management U مدیریت تولید
production method U روش تولید
mode of production U شیوه تولید
mechanical production U تولید ماشینی
mass production U بس فراوری
mass production U تولید بمقدارزیاد
mass production U تولید ماشینی
mass production U تولید انبوه
means of production U ابزار تولید
means of production U وسایل تولید
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
mode of production U طرز تولید
production of oil U استخراج نفت
production routine U روال تولید
production rule U قاعده
production rule U تولید
production run U اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique U فن تولید
production technique U روش فنی تولید
production account U حساب تولید
production capacity U فرفیت تولید
production programme U برنامه تولید
production program U برنامه تولید
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production part U بخش تولید
production period U دوره تولید
production planning U برنامه ریزی تولید
production process U فرایند تولید
production process U جریان تولید
production process U روند ساخت
production coefficient U ضریب تولید
batch production U تولیدانبوه
production factors U عوامل تولید
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
aliterary production U فراورده یا محصول ادبی تالیف
factors of production U عوامل تولید
agents of production U عوامل تولید
aliterary production U تصنیف
production line U خط تولید
production platform U سکویتولیدات
mass-production U تولید انبوه
production of sound تولیدات صدا
batch production U تولید زیاد یک نوع کالا
production lines U خط تولید
census of production U امار سرشماری
piece production cost U ارزش تولید قطعه
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pig iron production U تولید اهن خام
To step up ( increase ) production. U سطح تولید رابالابردن
production indifference curve U منحنی بی تفاوتی تولید
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
He works in the production section . U درقسمت تولید کار می کند
production possibility curve U منحنی امکانات تولید
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
production possibility frontier U مرز امکانات تولید
production possibility bondary U مرز امکانات تولید
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
nuclear power production U تولید انرژی هستهای
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
production of electricity by the generator U الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production video switcher U دکمهنمایشگرمحصولات
labor intensive production U تولید کاربر
steps in the production of electricity U مراحلتولیدالکتریسیته
mass production of goods U تولید انبوه کالا
additional production personnel عوامل دیگر تولد
mass production of goods U تولید توده وار کالا
fixed production coefficients U ضرایب تولید ثابت
multi stage production U تولید چند مرحلهای
production control room U اتاقکنترلمحصولات
net primary production U تولید خالص نخستین
aggregate production function U تابع تولید کل
homogeneous production function U تابع تولید همگن
large scale production method U روش تولیدبه مقیاس وسیع
large scale production method U روش تولیدانبوه
linear homogenous production function U تابع تولید خطی همگن
production of electricity from nuclear energy U تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
production/export riser system U صادراتدستگاهپایه
production/export riser system U تولیدات
production of electricity from solar energy U دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
to the full <idiom> U خیلی زیاد ،به طور کامل
full U کامل یا شامل همه چیز
full and down U ناو پر بار و سنگین
full U بالغ رسیده
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full U ارسال داده روی کانال در دو جهت
full and by U پرونیمهپر
full up U پر- مملو - لبریز
to the full U کاملا
full well U بسیارخوب
full well U خوب خوب
to the full U به منتهادرجه
in full U کاملا
in full U تمام وکمال
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
full U کد فایل در آن ذخیره شده است
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U فول اکنده
full U پر
full U سیر
full U تمام تکمیل
full U تمام قدرت
full U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full U چرخش با پشتک کامل
full U چرخیدن ژیمناست
full U ابوینی
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full U پرکردن پرشدن
full U سیری
full U انباشته
full U مملو
full U شرح محل یک دایرکتوری
full U تمام
full U پر لبریز
full U کامل
full U صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full U پری
full word U کلمه کامل
in full fig U اماده
full view U نمای تمام رخ
in full fig U مجهز
full view U نمای روبرو
full brother U برادرتنی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com