Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front wheel brake
U
ترمز چرخ جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
front brake
U
ترمزجلو
brake wheel
U
ترمز چرخها
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
front brake lever
U
اهرم ترمزجلو
hand brake wheel
U
چرخترمزدستی
front wheel
U
چرخجلو
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
front wheel drive
U
محرک چرخهای جلو
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
brake
U
بیشه
brake
U
درختستان
brake
U
ترمز
brake
U
ترمز کردن
brake
U
ضامن
brake
U
ترمزکردن
brake
U
قطع درگیری
brake
U
عایق مانع
d.c. brake
U
ترمز جریان دائم
air brake
U
ترمز هوایی
brake weight
U
لنگر
brake shoe
U
کفشک ترمز
brake rigging
U
اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
brake pressure
U
نیروی ترمز
brake lining
U
لنت ترمز
brake lining
U
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake valve
U
سوپاپ ترمز
brake lights
چراغ های ترمز
brake horsepower
U
توان مفید
foot brake
U
ترمز پایی
brake horsepower
U
نیروی ترمز
brake horsepower
U
توان حقیقی مهاری
cane brake
U
نیزار
cane brake
U
نیستان
air brake
U
ترمز کمپرسی
disc brake
U
ترمز صفحهای
disc brake
U
ترمز دیسکی
air brake
U
ترمز بادی
rear brake
U
ترمزعصبی
electric brake
U
ترمز برقی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electromagnetic brake
U
ترمز مغناطیسی
emergency brake
U
ترمز اضطراری
brake fluid
U
روغن ترمز
cane brake
U
نوعی ازعلف
brake collar
U
رینگ ترمز
dynamic brake
U
ترمزدینامیکی
steam brake
U
ترمز بخاری
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
rock brake
U
بسفایج معمولی
prony brake
U
لگام پرونی
prony brake
U
ترمز پرونی
prony brake
U
مهار پرونی
hand brake
U
ترمز دستی
hoist brake
U
ترمز نقاله
press brake
U
پرس خمشی
hub brake
U
ترمز چرخ
muzzle brake
U
شعله پوش لوله توپ
power brake
U
ترمز سروو
internal brake
U
ترمز داخلی
leaf brake
U
خم کن
muzzle brake
U
دافع دهانه
magnetic brake
U
ترمز مغناطیسی
steering brake
U
قفل فرمان خود روشنی دار
brake pad
U
لایهترمز
brake lever
U
سطحترمز
brake hose
U
شلنگترمز
brake van
U
عایقواگن
chain brake
U
عایقزنجیر
brake handle
U
ترمزدستی
brake caliper
U
لنتترمز
brake pedal
U
ترمزپدال
aerodynamic brake
U
ترمزهوایی
drum brake
U
ترمزحلقوی
brake wheels
U
چرخ های دندانه دار
brake cable
U
سیمترمز
brake mean effective pressure
U
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake expander mechanism
U
مکانیزم انبساط ترمز
load reaction brake
U
ترمز فشار باد
foot brake pedal
U
پدال ترمز
brake lifting magnet
U
ترمز مغناطیسی اسانسور
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
flexible brake tubing
U
لوله قابل انعطاف ترمز
rear brake pedal
U
پدالترمزانتهایی
back pedalling brake
U
ترمز مسیر ازاد
emergency brake equipment
U
تجهیزات ترمز اضطراری
hand brake lever
U
اهرم ترمز دستی
brake shoe ring
U
رینگ کفشک ترمز
brake shoe carrier
U
نگهدارنده کفشک ترمز
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
brake piston cup
U
رینگ پیستون ترمز
brake expander cam
U
بادامک ترمز
brake cross shaft
U
محور ترمز
brake actuating lever
U
اهرم ترمز
trailer brake system
U
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
back pedalling brake
U
ترمز باگردش ازاد
air brake pressurizer
U
فشرنده هوا
trailer brake valve
U
سوپاپ ترمز تریلر
hand brake gear housing
U
دستهترمزموتورکابین
hand brake winding lever
U
سطحپیچاپیچترمزدستی
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
air brake pressure gage
U
مانومتر با ترمز هوایی
in the front
<adv.>
U
در مقابل
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
up front
U
پیش -
up front
U
بیعانه
up front
U
پیشاپیش
up front
U
از پیش
up front
U
جلو چشم مردم
up front
U
چشمگیر
up front
U
بیپرده پوشی
up front
U
رک و راست
up front
U
رک
at the front
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در پیش
in the front
<adv.>
U
جلو
front
U
جبهه هوا
at front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
at front
<adv.>
U
در پیش
to go to the front
U
بجبهه رفتن
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
سمت دشمن
front
U
جبهه
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
in front of
U
در قبال
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
جلودار
front
U
نما طرز برخورد
front
U
صف پیش
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
به جلو
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
نمای ساختمان
up front
U
با صراحت و صداقت
front
U
نمای جلو
in front
<adv.>
U
در مقابل
front
U
در قبال
front
U
بازی در سانتر
front
U
پیش
in front
<adv.>
U
جلو
at the front
U
در جلو
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
at front
<adv.>
U
جلو
up front
U
در انظار
front
U
جلو
front
U
نمای ساختمان
third wheel
U
سومینچرخدنده
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخش
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
رل ماشین
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
wheel
U
دور
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel
U
گرداندن
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
ساسایی
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
U
گردش ناو
wheel
U
چرخ طایر
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
wheel
U
چرخ
fifth wheel
U
چرخپنجم
four wheel
U
چهارچرخه
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
front beam
U
شاغولجلویی
front apron
U
جلویکروات
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
front indicator
U
فشارسنج
front indicator
U
جلو
front lamp
لامپ جلو
front leg
U
پایهجلو
front lights
U
چراغهایجلو
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
جبهه ملی
front crossbar
U
مانعپیشین
front derailleur
U
درایلرجلویی
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front board
U
مقوایجلویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com