Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front takedown with outside single leg
U
زیر یک خم از مچ پا با حالت بزکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rear takedown with single leg tackel
U
افلاک پیشرو
rear takedown with single leg tackel
U
میانکوب
rear takedown with single leg tackel
U
زیریک خم
takedown
U
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
takedown
U
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
duck under and rear takedown
U
یک دست و یک پا
rear takedown with outside leg tackle
U
زیریک خم
rear takedown with outside leg tackle
U
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
rear takedown with outside singleleg byl
U
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
rear takedown with inside singleleg & kn
U
زیریک خم اقل از راست
point takedown with inside standing leg
U
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
rear takedown with double leg tackle
U
زیر یک دو خم که تبدیل به خورجین تکان میشود
in the front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in the front
<adv.>
U
در جلو
at front
<adv.>
U
در پیش
in front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
up front
U
از پیش
in the front
<adv.>
U
در پیش
in the front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
up front
U
پیشاپیش
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
at the front
U
در جلو
front
U
نمای ساختمان
at front
<adv.>
U
جلو
in front
<adv.>
U
جلو
up front
U
پیش -
up front
U
بیعانه
at the front
<adv.>
U
جلو
in front of
U
در قبال
up front
U
جلو چشم مردم
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
front
U
به جلو
front
U
نمای ساختمان
front
U
جلودار
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
در قبال
front
U
بازی در سانتر
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
جبهه هوا
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
سمت دشمن
front
U
پیش
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front
U
صف پیش
front
U
جلو
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
up front
U
رک
up front
U
رک و راست
up front
U
بیپرده پوشی
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
چشمگیر
front
U
جبهه
up front
U
در انظار
front
U
نمای جلو
to go to the front
U
بجبهه رفتن
front
U
نما طرز برخورد
front board
U
مقوایجلویی
front brake
U
ترمزجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front derailleur
U
درایلرجلویی
mach front
U
انتن ماخ سنج
mach front
U
میله انتن سرعت سنج هواپیما
front flap
U
زبانهجلویی
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view
U
نمای جلویی
front view
U
نمای جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
front view
U
جبهه
front view
U
پیشانی
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
front indicator
U
جلو
front indicator
U
فشارسنج
front footrest
U
پدالجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front wall
U
دیوار جلو
front sight
U
مگسک
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
front binding
U
روپوشجلویی
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
the front door
U
درجلو
the front door
U
درورد
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front
U
ماشین تایپ به جلو
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
wave front
U
جبهه موج
shirt front
U
پیش سینه
shirt front
U
پیش سینه اهاری
front apron
U
جلویکروات
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
popular front
U
جبهه ملی
popular front
U
جبهه خلق ملی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
water front
U
جبهه رطوبتی
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
sea front
U
نمای دریایی شهر
front beam
U
شاغولجلویی
shop front
U
ازاره نمای بنا
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
U
سرصفحه
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
action front
U
حاضر به تیر
front rake
U
زاویه شیب
In the front rank.
U
درصف جلو
front door
U
دراصلیساختمان
front crawl
U
شنایکرال
fore front
U
نمای اصلی
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front axle
U
اکسل جلو
front wheel
U
چرخجلو
front page
U
سرصفحه
front strain
U
کرنش پیچشی
cold front
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
front runner
U
دونده پیشتاز
front-runner
U
دونده پیشتاز
front-runners
U
دونده پیشتاز
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
warm front
U
جبهه هوای گرم
front man
U
جلودار
front man
U
منادی
front man
U
پیشرو
front men
U
جلودار
front men
U
منادی
front men
U
پیشرو
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front rank
U
صف جلو
front liner
U
سانتر فوروارد
front lines
U
خطوط مقدم
front lines
U
خط مقدم جبهه
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front matter
U
مقدمه
front matter
U
پیش گفتار
front lamp
لامپ جلو
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel
U
تابلوی جلو دار
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front porch
U
میدان جلو
front putty
U
بتونه جلو
front race
U
پیشتازی
front raise
U
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front leg
U
پایهجلو
front pipe
U
لولهجلو
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end
U
سر جلویی
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front end
U
نرم افزار نهایی
front mudguard
U
گلگیرجلو
front face
U
سطح برجسته
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
front face
U
پیشانی
front bearing
U
یاطاقان جلو
front point
U
میخجلویکفش
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
front lights
U
چراغهایجلو
front pocket
U
جیبجلو
single zero
U
صفرمنفرد
single value
U
ارزش منحصر بفرد
single up
U
یک لا کردن طنابها
every single day
<adv.>
U
روز به روز
single
U
یک نفره
every single day
<adv.>
U
روزانه
every single day
<adv.>
U
بطور روزانه
every single day
<adv.>
U
بطور یومیه
every single day
<adv.>
U
روزبروز
every single day
<adv.>
U
همه روز
every single day
<adv.>
U
هر روز
single last
U
دوخت لب به لب
single a
U
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single
U
انتخاب کردن
single
U
مسابقه یکنفره
single
U
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single
U
قایق یک نفره
single
U
عزب
single
U
ازدواج نکرده
single
U
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single
U
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single
U
فقط یک
is he still single?
U
ایا هنوزعزب یا مجرد است
is he still single?
U
ایا هنوز تک است
single
U
جدا کردن برگزیدن
single
U
تنها یک نفری
single
U
تک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com