Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front rake
U
زاویه شیب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rake
U
هرزه
rake
U
اثر
rake
U
شیار
rake
U
جمع اوری کردن
rake
U
ریک
rake
U
دستگاه سنجش خطای برد توپ
rake
U
زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
rake
شن کش
rake
U
چنگک چنگال
rake
U
رگه
rake
U
بد اخلاق فاسد
rake
U
با سرعت جلو رفتن
rake
U
با چنگک جمع کردن
rake
U
خمیدگی شیب
rake
U
شکاف
rake
U
جای پا جاده باریک
rake
U
خط سیر
rake
U
شیب
rake off
U
رشوه یا پول غیرمشروع
rake up
U
گود کردن
rake up
U
لخت کردن
rake
U
سفر
rake
U
فاجر
rake-off
U
رشوه یا پول غیرمشروع
lawn rake
U
شیاردهچمن
range rake
U
دستگاه الیدادتی شکل
range rake
U
الیداد مسافت سنج
to rake level
U
با شن کش صاف کردن
toe rake
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
muck rake
U
کودکش
he ia as leanas a rake
U
ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
rake angle
U
زاویه شیب
rake comb
شانه شیاری
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
rake someone over the coals
<idiom>
U
پول زیاد درآوردن
as thin as a rake
<idiom>
U
مثل نی قلیان
rake bar
میله شیاری
axial rake angle
U
زاویه محوری
clamp anf rake
U
مانور برای کنترل گوی درمواجه
back rake angle
U
زاویه شیب
up front
U
پیشاپیش
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
پیش
front
U
صف پیش
front
U
نما طرز برخورد
front
U
سمت دشمن
front
U
جبهه
front
U
جبهه هوا
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
at the front
U
در جلو
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
نمای ساختمان
front
U
جلودار
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
up front
U
بیعانه
up front
U
پیش -
up front
U
جلو چشم مردم
up front
U
چشمگیر
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
بیپرده پوشی
up front
U
رک و راست
up front
U
رک
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
in front of
U
در قبال
up front
U
در انظار
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
up front
U
از پیش
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
منادی جبهه جنگ
to go to the front
U
بجبهه رفتن
at front
<adv.>
U
جلو
front
U
در قبال
in the front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در جلو
front
U
بازی در سانتر
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
at front
<adv.>
U
در پیش
in front
<adv.>
U
در پیش
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
in the front
<adv.>
U
در پیش
front
U
نمای ساختمان
front
U
نمای جلو
at front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در جلو
front
U
به جلو
front
U
جلو
in front
<adv.>
U
جلو
at the front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
جلو
in the front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
the front door
U
درجلو
the front door
U
درورد
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
type front
U
ماشین تایپ به جلو
water front
U
جبهه رطوبتی
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
wave front
U
جبهه موج
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
front lights
U
چراغهایجلو
front mudguard
U
گلگیرجلو
front pipe
U
لولهجلو
front pocket
U
جیبجلو
front point
U
میخجلویکفش
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front wheel
U
چرخجلو
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front crawl
U
شنایکرال
front door
U
دراصلیساختمان
In the front rank.
U
درصف جلو
front leg
U
پایهجلو
front lamp
لامپ جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
front apron
U
جلویکروات
front beam
U
شاغولجلویی
front binding
U
روپوشجلویی
front board
U
مقوایجلویی
front brake
U
ترمزجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
front derailleur
U
درایلرجلویی
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front footrest
U
پدالجلویی
front indicator
U
فشارسنج
front indicator
U
جلو
shirt front
U
پیش سینه
front bearing
U
یاطاقان جلو
front man
U
پیشرو
front man
U
منادی
front man
U
جلودار
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front liner
U
سانتر فوروارد
front lines
U
خط مقدم جبهه
front lines
U
خطوط مقدم
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front matter
U
مقدمه
front matter
U
پیش گفتار
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel
U
تابلوی جلو دار
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front porch
U
میدان جلو
front putty
U
بتونه جلو
front men
U
جلودار
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
front men
U
منادی
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
warm front
U
جبهه هوای گرم
front axle
U
اکسل جلو
fore front
U
نمای اصلی
action front
U
حاضر به تیر
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end
U
سر جلویی
front end
U
نرم افزار نهایی
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
U
سرصفحه
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
U
سرصفحه
front men
U
پیشرو
front face
U
سطح برجسته
front face
U
پیشانی
front race
U
پیشتازی
shirt front
U
پیش سینه اهاری
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold front
U
جبهه هوای سرد
shop front
U
ازاره نمای بنا
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
mach front
U
میله انتن سرعت سنج هواپیما
mach front
U
انتن ماخ سنج
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
popular front
U
جبهه ملی
popular front
U
جبهه خلق ملی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
sea front
U
نمای دریایی شهر
front runner
U
دونده پیشتاز
front wall
U
دیوار جلو
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front raise
U
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front rank
U
صف جلو
front sight
U
مگسک
front strain
U
کرنش پیچشی
front-runners
U
دونده پیشتاز
front-runner
U
دونده پیشتاز
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view
U
جبهه
front view
U
نمای جلو
front view
U
پیشانی
front view
U
نمای جلویی
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com