Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
frequency divider stage
U
طبقه مقسم فرکانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frequency divider
U
مقسم فرکانس
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
divider
U
تقسیم کننده
divider
U
بخش کننده مقسم
divider
U
جداکننده
divider
U
پرگار تقسیم
take off divider
U
مقسم انشعاب دهنده
divider
U
مقسم
divider
U
قسیم
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
take off divider
U
اب پخشکن
canvas divider
U
محلبرشکرباس
voltage divider
U
مقسم ولت
line divider
U
مقسم فرکانس
current divider
U
مقسم جریان
voltage divider
U
مقسم ولتاژ
inductive potential divider
U
مقسم ولتاژ القائی
grid voltage divider
U
مقسم ولتاژ شبکه
stage
U
منزل
stage
U
صحنه
stage
U
پرده گاه مرحله
stage
U
صحنه نمایش
stage
U
نیمکت اویزان
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage
U
پایه وهله
stage
U
طبقه
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
اشکوب
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
stage
U
درجه مرحله
stage
U
سکو
stage
U
اسکان دادن
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
چوب بست
stage
U
مرحله
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to go on the stage
U
اکترشدن
stage
U
مرحله دار شدن اشکوب
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
first stage
U
مرحلهاول
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
third stage
U
مرحلهسوم
second stage
U
مرحلهدوم
to go on the stage
U
بازیگرشدن
stage
U
مقام
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
killer stage
U
صافی رنگ
stage curtain
U
پردهنمایش
landing stage
U
حملباقایق
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
converter stage
U
طبقه مبدل
stage clip
U
سطحنمایش
stage doors
U
در عقب صحنه
developmental stage
U
مرحله تکوینی
differential stage
U
مرحله تفاضلی
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck
U
شیفتهی بازیگری
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
energy stage
U
لایه انرژی
stage door
U
در عقب صحنه
single stage
U
یک طبقه
single stage
U
یک طبقهای
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
phallic stage
U
مرحله التی
output stage
U
مرحله خروجی
oral stage
U
مرحله دهانی
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
multi stage
U
چند مرحلهای
modulator stage
U
طبقه مدولاسیون
mixer stage
U
طبقه مخلوط کننده
main stage
U
عرشه اصلی
main stage
U
طبقه اصلی
macro stage
U
مرحله کلان
larval stage
U
مرحله کرمی
input stage
U
طبقه اولیه
initial stage
U
طبقه نخستین
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
stage direction
U
مدیریت
stage direction
U
کاگردانی
first audio stage
U
مرحله صوتی نخست
turbine stage
U
طبقه توربین
multi stage
U
چند طبقه
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
input stage
U
طبقه ورودی
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
termination stage
U
مرحله پایانی
stage set
U
تعویض سن
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
stage director
U
مدیر نمایش
impluse stage
U
طبقه فشار مستقیم
stage-managed
U
کارگردانی کردن
anal stage
U
مرحله مقعدی
stage manager
U
کارگردان نمایش
stage fright
U
صحنه هراسی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage manager
U
مدیر نمایش
stage managers
U
مدیر نمایش
stage managers
U
کارگردان نمایش
stage-manage
U
اداره کردن
stage-managing
U
کارگردانی کردن
stage-managing
U
اداره کردن
stage-manages
U
کارگردانی کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage manage
U
کارگردانی کردن
stage-managed
U
اداره کردن
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
stage coach
U
دلیجان
buffer stage
U
مرحله میانگیر
stage manage
U
اداره کردن
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
speed stage
U
سطح سرعت
stage-manage
U
کارگردانی کردن
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
speed stage
U
مرحله سرعت
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
push pull stage
U
طبقه پوش- پول
power output stage
U
طبقه خروجی
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
multi stage amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
multi stage press
U
پرس چند طبقه
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
power amplifier stage
U
مرحله فزون ساز توان
multi stage scaffolding
U
داربست چند طبقه
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
two stage least squares method
U
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
anal expulsive stage
U
مرحله مقعدی دفعی
high pressure stage
U
طبقه فشار قوی
anal retentive stage
U
مرحله مقعدی ضبطی
low power stage
U
طبقه کم قدرت
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
frequency
U
تواتر
frequency
U
تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
بسامد
frequency
U
فراوانی
frequency
U
فرکانس تناوب
frequency
U
کثرت وقوع
frequency
U
تکرار
frequency
U
فرکانس
frequency
U
فراوانی تردد
frequency
U
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
input frequency
U
فرکانس ورودی
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
law of frequency
U
قانون بسامد
word frequency
U
بسامد واژگانی
impluse frequency
U
فرکانس ضربان
impluse frequency
U
فرکانس پولز
lift frequency
U
تناوب حمل و نقل
impluse frequency
U
فرکانس پالس
image frequency
U
فرکانس تصویر
lift frequency
U
تعداددفعات حمل بار
vibrational frequency
U
بسامد ارتعاش
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
voice frequency
U
بسامد صدایی
video frequency
U
بسامد ویدئو
input frequency
U
فرکانس اولیه
instantaneous frequency
U
مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
wave frequency
U
بسامد موج
infrasonic frequency
U
فرکانس مادون صوت
inermediate frequency
U
بسامد واسطه
industrial frequency
U
فرکانس صنعتی
intermediate frequency
U
فرکانس میانه
idle frequency
U
فرکانس بی باری
hum frequency
U
فرکانس اغتشاشات صوتی
frequency triplication
U
تریپلاژ فرکانس
frequency tripler
U
دستگاه سه برابرکننده فرکانس
frequency transformer
U
مبدل یا ترانسفورماتورفرکانس
frequency tolerance
U
میزان تغییر مجاز فرکانس
frequency table
U
جدول بسامد
frequency synthesizer
U
ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
frequency standard
U
استاندارد فرکانس
frequency stabilizer
U
پایدارکننده فرکانس
frequency stabilization
U
پایدار نمودن فرکانس
frequency tuning
U
تنظیم فرکانس
frequency variation
U
تغییر یا نوسان فرکانس
fundamental frequency
U
بسامد اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com