English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4577 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free good U کالای رایگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . U یک بام ودو هوانمی شود
Good gracious ! Good heaven ! My god ! U پناه برخدا
HE is good at math. He has a good head for figures. U حسابش ( ریاضیات ) خوب است
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free U فاقد
free U تحویل
free U بخشودن
free U ازادکردن
free U موجود در دیسک یا حافظه
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free for all U داد وبیداد
free for all U زدوخوردهمگانی
free <adj.> U دست و دلباز
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will U اختیاری
free will U ازادی اراده
free will U طیب خاطر
free will U اراده ازاد
free will U اختیار
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U جایز
having free will U فاعل مختار
free U اختیاری مختار
free U مستقل
having free will U ازادکار
free U مطلق
i did that of my own free will U به میل خود
free U ازاد
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
i did that of my own free will U این کار را کردم
free U مجانی
free U رایگان سخاوتمندانه
free U حرکت قایق در جلو باد
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U بازیگر ازاد
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U ترخیص کردن میدانی
free U بطور مجانی ازادکردن
free U رها
free U مجاز منفصل
free U روا
free handedness U دست بازی
free handedness U سخاوت
free in trade U تجارت ازاد
free hit U ضربه ازاد
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
free-range U آزادچر
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
free hearted U با سخاوت
free hearted U نظربلند
free hearted U ازاده
free hearted U ازاده دل
free heartedness U رک گوئی
free heartedness U ازادگی
free heartedness U سخاوت
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free lance U کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
the free list U صورت کالای بی گمرک
tax free U معاف از مالیات
tax free U بخشوده از مالیات
free moisture U رطوبت ازاد
free moisture U رطوبت سطحی
stimulus free U محرک- نابسته
setting free U ازاد کردن برده
setting free U عتق
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
free of charge U رایگان
free maneuver U حرکت ازاد
free maneuver U امکان حرکت ازاد
free maneuver U مانور ازاد
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
free lance U اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
free legged U بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
to set free U ازادکردن
free list U صورت مجانی ها
free list U صورت کالاهای بی گمرک
free liver U خوش گذران
free living U خوش گذران
free living U عیاش
free living U تسلیم هوای نفس
free living U بی بند وبار
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free handed U بی اسباب
free economy U اقتصاد ازاد
free enthalpy U انتالپی ازاد
free entrance U ورود مجانی
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
fat-free U بدونچربی
free expansion U انبساط ازاد
free field U میدان عمل ازاد
free field U حوزه ازاد
free-standing U آزاد
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
free house U مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
free kick U ضربهآزاددرفوتبال
free eddy U جریان متلاطم ازاد
free electron U الکترون ازاد
free electron U الکترون غیرپیوندی
free pass U مجوزورود
free pardon U متهمیکهآزادمیشود
free energy U انرژی ازاد
free flight U پرواز ازاد
free flight U موشک ازاد
free from backlash U خالی از لقی
free from backlash U بدون لقی
free from slip U خالی از لغزش
free from slip U بدون لغزش
free grace U توفیق بی منت الهی
free gyro U ژایرو ازاد
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
free hand U بی اسباب
free hand U بی افزار
free format U در قالب ازاد
free-range U خانگی
free float U فرجه ازاد
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
free-standing U مستقل
free flow U جریان ازاد
free hearted U رک گو
free exercise U تمرینهای نرمش ازاد
free-standing U مجزا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U خودایستا
free handed U با سخاوت
free spokenness U رک گویی
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free thought U وارستگی از مذهب
free thought U ازادی فکر لامذهب
free throw U پنالتی
free throw U پرتاب ازاد
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
obsolescence free U دستگاه متروک
free tower U برج ازاد
free thinkers U ازاد فکران
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream U جریان ازاد
free support U تکیه گاه ازاد
free surface U سطح اب ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free surface U سطح ازاد
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free tower U برج پرش ازاد
free trader U تجارت ازاد
free with ones money U ولخرج
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free zone U منطقه ازاد
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone U منطقه ازاد تجاری
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
guns free U توپها اتش باختیار
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
heart free U مبرا از عشق
free wheeling U خلاصی
free wheeling U حالت خلاصی
free trader U بدون گمرک
free turbine U توربین ازاد
mean free path U مسافت ازاد میانگین
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume U حجم ازاد
free vortex U گرداب ازاد
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
mean free path U مسافت ازاد متوسط
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
heart free U ازاد ازقید عشق
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay U تحویل دراسکله
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail U تحویل در راه اهن
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free person U حر
free play U بازی ازاد
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on boand U فوب
free of charge U مجانی
free of cost U مجانی
free of cost U مفت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of expense U مجانی
free of expense U بیخرج
set free U ازاد کردن
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of tax U بدون مالیات
free play U ازاد
free play U لق
Recent search history Forum search
2New Format
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2امر به معروف و نهی از منکر
2امر به معروف و نهی از منکر
1حال شما خوب است؟
1I am good with figures,how about you?
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
1may fader good
1ترجمه دمت گرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com