English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
free enterprise U کسب ازاد
free enterprise U ازادی اقتصادی
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
free enterprise U تجارت ومعامله ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
free enterprise system U نظام تجارت ازاد
free enterprise system U نظام اقتصاد ازاد
Other Matches
enterprise U کسب و کار
enterprise U اقدام
enterprise U قدرت اقدام
enterprise U تهور
enterprise U دست یازیدن به کاری
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise U موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise U تعهد تجارت
enterprise U موسسه
enterprise U تجارتخانه
enterprise U موسسه اقتصادی
enterprise U بنگاه اقتصادی
enterprise U اقدام کردن
enterprise U مبادرت بکاری کردن
enterprise U تشکیلات اقتصادی
enterprise U سرمایه گذاری
enterprise U امرخطیر اقدام مهم
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise U شرکت
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
enterprise U عمل تهورامیز
private enterprise U شرکت خصوصی
state enterprise U بنگاه دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
freedom of enterprise U ازادی تجارت
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
public enterprise U مدیریتومالکیتعمومی
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private enterprise U اقتصاد بخش خصوصی
business enterprise U بنگاه بازرگانی
business enterprise U بنگاه تجاری
civilian enterprise U موسسه غیرنظامی
joint enterprise U موسسه اقتصادی مشترک
private enterprise U عمل خصوصی
free will U اختیار
free <adj.> U دست و دلباز
free will U اراده ازاد
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
i did that of my own free will U این کار را کردم
i did that of my own free will U به میل خود
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
having free will U ازادکار
having free will U فاعل مختار
free for all U داد وبیداد
free for all U زدوخوردهمگانی
free will U طیب خاطر
free will U ازادی اراده
free U بخشودن
free U تحویل
free U فاقد
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U موجود در دیسک یا حافظه
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free U ازادکردن
free U جایز
free U ترخیص کردن میدانی
free U بازیگر ازاد
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U بطور مجانی ازادکردن
free U رها
free U مجاز منفصل
free U حرکت قایق در جلو باد
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U روا
free U ازاد
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U مطلق
free U مستقل
free U اختیاری مختار
free U مجانی
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free U رایگان سخاوتمندانه
free will U اختیاری
free thought U ازادی فکر لامذهب
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
heart free U ازاد ازقید عشق
heart free U مبرا از عشق
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free throw U پاس بدون مانع
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free throw U پرتاب ازاد
free thinkers U ازاد فکران
free vortex U گرداب ازاد
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free thought U وارستگی از مذهب
free throw U پنالتی
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free tower U برج ازاد
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free with ones money U ولخرج
free volume U حجم ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free wheeling U خلاصی
free zone U منطقه ازاد
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone U منطقه ازاد تجاری
guns free U توپها اتش باختیار
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free turbine U توربین ازاد
free trader U بدون گمرک
free trader U تجارت ازاد
free tower U برج پرش ازاد
free wheeling U حالت خلاصی
free surface U سطح ازاد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free redical U بنیان ازاد
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on boand U فوب
free of tax U بدون مالیات
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of expense U بیخرج
free of expense U مجانی
free recall U یاداوری ازاد
free radical U رادیکال ازاد
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل در راه اهن
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free person U حر
free on quay U تحویل دراسکله
free play U ازاد
free play U لق
free play U بدون محدودیت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of cost U مفت
free spoken U رک گو
free spoken U ساده گو
free spoken U بی پرده
free spoken U بی محابا
free spokenness U رک گویی
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream U جریان ازاد
free support U تکیه گاه ازاد
free surface U سطح اب ازاد
free spillweir U سرریز ازاد
free play U بازی ازاد
free of cost U مجانی
free of charge U مجانی
free rotation U چرخش ازاد
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free sample U نمونه مجانی
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space U فضای ازاد
free space U فضای خالی
free surface U مخازن ازاد اب
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
barrier-free U بدون حائل
free rider U آدم انگل
free rider U آدم لاشخور
free rider U آدم مفت خور
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف منظر
trouble-free <adj.> U بدون دردسر
free shipping <adj.> U ارسال مجانی
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> U دست و دلباز
postage-free <adj.> U حمل رایگان
free shipping <adj.> U حمل رایگان
postage-free <adj.> U ارسال رایگان
free shipping <adj.> U ارسال رایگان
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
tax free U معاف از مالیات
the free list U صورت کالای بی گمرک
to set free U ازادکردن
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range U آزادچر
free-range U خانگی
free-standing U خودایستا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U مجزا
free-standing U مستقل
tax free U بخشوده از مالیات
stimulus free U محرک- نابسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com