English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frame stile U قالبنردبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stile U نردبان
stile U بائو
stile U باهو چوب عمودی چهارچوب درب
stile U سنگچین
stile U پلکان
central stile U چهارچوبدربمیانی
hanging stile U شیارپنجره
shutting stile U شیارسمتبستندر
stile tongue of sash U زبانهحمایل
stile groove of sash U لولایحمایل
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame U قاب کردن
frame U بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
frame U کنترل هایی
frame U هیکل حالت موقتی
frame U استاتور استخوان بندی
frame-up U پرونده سازی
frame-up U توط ئه
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
K-frame U قاببصورتحرفk
frame up U دسیسه
frame up U دوز وکلک
frame up U توط ئه
saw frame U کمان اره
to frame someone U کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
frame U قاب چارچوب کمان
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
frame U چهارچوب
frame U شاسی
frame U صحنه
frame U بیان کردن
frame U بدن
frame U چهارچوب تنه
frame U قاب
frame U چارچوب
frame U قاب کردن قاب گرفتن
frame U ساختمان
frame U منطق اسکلت
frame U قاعده
frame U فرمول
frame U تنظیم کردن
frame U پاپوش درست کردن
frame U باربست
frame U سازه
frame U قاب کادر
frame U دنده عرضی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame U کالبد
frame U قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame U قواره
frame U تنه
frame U فریم
cold frame U سرما دورکن
head of frame U سرقاب
metal frame U قالبفلزی
two light frame U پنجره دوچشمه
frame push U اهرم فشاردهنده
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
two light frame U پنجره دو قلو
freeze-frame U قاب ایستایی
to connect to frame U اتصال به بدنه
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
freeze-frame U قاب ایستا
time frame U چارچوب زمانی
time frame U مدت لازم
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
burner frame U قالب
burner frame U سوخت
overhead frame U قالببالایسر
portal frame U قالبدرگاهی
frame of mind U حالتذهنیفرد
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
warp frame U قاب چله
frame agreement U توافق اولیه
box-frame U قاب صندوقی
climbing frame U وسیلهایمخصوصبازیکودکان
wire frame U قالبفلزی
web frame U قالبشبکهای
roller frame U قالبدورانی
sash frame U حمایلقاب
sill of frame U آستانهقاب
timber frame U قالبچوبی
track frame U قالبشیار
vertical frame U قالبعمودی
walking frame U قالبچهارپا
warping frame U قالبپیچنده
door-frame U چارچوب در
frame-ups U پرونده سازی
door frame U چارچوب در
frame antenna U انتن چارگوش
frame frequency U بسامد صحنه
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of an apparatus U شاسی
frame of hachsaw U کمان اره چکی
frame of hachsaw U کلاف اره چکی
frame partition U جداگر سازه دار
frame partition U تیغه تیرپایهای
frame partition U تیغه قالبی
frame work U چهارچوب
frame of reference U چهارچوب داوری
distribution frame U مقسم
frame-ups U توط ئه
window frame U قاب پنجره
window-frame U قاب پنجره
bar frame U تیرک قاب
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press U پرس با قالب "سی " شکل
casement frame U قاب بازشو
chassis frame U چارچوب شاسی
crane frame U چارچوب جرثقیل
full frame U قاب کامل
plan frame U چارچوب برنامه
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
pack frame U کوله پشتی زین دار
page frame U قالب صفحه
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
page frame U قاب صفحه
picture frame قاب عکس
piling frame U داربست
mirror frame U جعبه اینه
reference frame U دستگاه مقایسهای
magnet frame U یوغ اهنربایی
space frame U قاب سه بعدی
mast frame U قاب چهارگوش
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
main frame U کامپیوتر بزرگ
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
machine frame U چارچوب دستگاه
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
intermediate distribution frame U مقسم میانی
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
gap frame press U پرس "سی " شکل
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
wood frame construction U ساختمان با استخوانبندی چوبی
track roller frame U قالبگردندهشیاردار
micro to main frame U پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
frame of mind (good or bad) <idiom> U
middle rial of door frame U قیدچه
double frame hobbing machine U دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
top and bottom rail of door frame U پاسار
sewing: sewing frame U ماشیندوخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com