English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frame U چارچوب
frame U صحنه
frame U شاسی
frame U چهارچوب
frame U قواره
frame U قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame U باربست
frame U پاپوش درست کردن
frame U بدن
frame U قاب کردن قاب گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
frame U تنظیم کردن
frame U بیان کردن
frame U فرمول
frame U قاعده
frame U منطق اسکلت
frame U ساختمان
frame U چهارچوب تنه
frame U سازه
frame U دنده عرضی
frame U قاب کردن
K-frame U قاببصورتحرفk
frame-up U پرونده سازی
frame-up U توط ئه
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame U بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame U کالبد
frame U تنه
frame U فریم
frame U قاب چارچوب کمان
frame U استاتور استخوان بندی
frame U هیکل حالت موقتی
frame U کنترل هایی
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
to frame someone U کسی بیگناه را متهم کردن
frame U قاب
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
frame up U توط ئه
frame U قاب کادر
frame up U دوز وکلک
saw frame U کمان اره
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame up U دسیسه
timber frame U قالبچوبی
track frame U قالبشیار
vertical frame U قالبعمودی
page frame U قاب صفحه
sill of frame U آستانهقاب
page frame U قالب صفحه
pack frame U کوله پشتی زین دار
sash frame U حمایلقاب
roller frame U قالبدورانی
distribution frame U مقسم
door frame U چارچوب در
portal frame U قالبدرگاهی
overhead frame U قالببالایسر
metal frame U قالبفلزی
picture frame قاب عکس
bar frame U تیرک قاب
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press U پرس با قالب "سی " شکل
casement frame U قاب بازشو
chassis frame U چارچوب شاسی
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame of mind U حالتذهنیفرد
climbing frame U وسیلهایمخصوصبازیکودکان
wire frame U قالبفلزی
crane frame U چارچوب جرثقیل
web frame U قالبشبکهای
warping frame U قالبپیچنده
walking frame U قالبچهارپا
piling frame U داربست
window-frame U قاب پنجره
head of frame U سرقاب
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
full frame U قاب کامل
frame work U چهارچوب
space frame U قاب سه بعدی
frame partition U تیغه قالبی
frame partition U تیغه تیرپایهای
frame partition U جداگر سازه دار
frame of hachsaw U کلاف اره چکی
frame of hachsaw U کمان اره چکی
frame of an apparatus U شاسی
frame frequency U بسامد صحنه
frame antenna U انتن چارگوش
time frame U چارچوب زمانی
time frame U مدت لازم
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
burner frame U قالب
freeze-frame U قاب ایستا
freeze-frame U قاب ایستایی
cold frame U سرما دورکن
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
reference frame U دستگاه مقایسهای
mirror frame U جعبه اینه
frame stile U قالبنردبانی
mast frame U قاب چهارگوش
main frame U کامپیوتر بزرگ
magnet frame U یوغ اهنربایی
machine frame U چارچوب دستگاه
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
to connect to frame U اتصال به بدنه
plan frame U چارچوب برنامه
two light frame U پنجره دو قلو
frame push U اهرم فشاردهنده
two light frame U پنجره دوچشمه
burner frame U سوخت
window frame U قاب پنجره
frame of reference U چهارچوب داوری
frame-ups U پرونده سازی
box-frame U قاب صندوقی
warp frame U قاب چله
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
door-frame U چارچوب در
frame agreement U توافق اولیه
frame-ups U توط ئه
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
wood frame construction U ساختمان با استخوانبندی چوبی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
track roller frame U قالبگردندهشیاردار
micro to main frame U پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
gap frame press U پرس "سی " شکل
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
double frame hobbing machine U دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
middle rial of door frame U قیدچه
frame of mind (good or bad) <idiom> U
top and bottom rail of door frame U پاسار
the house over the way U خانه روبرو
house U قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house of d. U توقیف گاه
in house U درون ساختمان یک شرکت
in-house U درون ساختمان یک شرکت
house U شرکت
house to get U خانه اجارهای
to keep house U خانه داری کردن
to let a house U خانهای را اجاره دادن
necessary house U نهانی
house of d. U زندان موقتی
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
her house U خانه ان زن
her house U خانه اش
to keep house U خانه نشین شدن
house to let U خانه اجارهای
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
necessary house U محرمانه
necessary house U محرم
necessary house U خلوت
house U جادادن
house U اهل خانه اهل بیت
own a house U دارای خانهای هستم
house U برج
house U خاندان
house U جایگاه جا
house U منزل
house U سرای
necessary house U خصوصی
house U منزل دادن پناه دادن
house U منزل گزیدن
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
own a house U خانهای دارم
keep house U خانه داری کردن
keep house U در خانه ماندن
house U مجلس
house U محکم کردن
house U جا دادن
house U خانه نشین شدن
house U خانه
house-to-house U جستجویخانهبهخانه
keep house <idiom> U
It is not very far from our house. U خیلی ازمنزل ما دورنیست
He came out of the house. U از منزل درآمد
on the house <idiom> U مجاز درکاری
Outside the house. U بیرون از خانه
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
doll's house U خانهعروسکی
country house U خانهروستایی
free house U مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
clean house U زدودن
speciality of the house U غذای مخصوص طبخ منزل
solar house U گلخانه شیشهای
software house U مرکز نرم افزاری
software house U خانه نرم افزاری
slaughter house U سلاخ خانه مسلخ
slaughter house U کشتارگاه
house guest U میهمان
auction house U شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
station house U ایستگاه کلانتری
clean house U تمیز کردن
systems house U خانه سیستم ها
clean house U پاکیزه کردن
summer house U خانه ییلاقی باغچه دار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com