Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fractional pitch
U
گام کسری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fractional
U
کسری
fractional
U
کوچک
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
fractional
U
مربوط به بخشهایی
fractional
U
مربوط به بخشها
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
fractional
U
مانیتن یک عدد اعشاری
fractional distillation
U
تقطیر جزء به جزء
fractional damage
U
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fractional crystallization
U
تبلور جزء به جزء
fractional damage
U
خسارت جزئی
fractional currency
U
پول خرد
fractional error
U
خطای نسبی
fractional h.p. motor
U
موتور کوچک
fractional h.p. motor
U
موتور چنداسب
fractional part
U
جز کسری
fractional turn
U
چرخش کسری
fractional size
U
اندازه کسری
fractional sampling
U
نمونه گیری مکانیکی
fractional precipitation
U
رسوب گیری جزء به جزء
fractional rotation
U
گردش کسری
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
pitch
U
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch in
U
با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch in
<idiom>
U
به چیزی پول یا کمک دادن
to pitch into
U
زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something
U
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
to pitch in
U
جدادست بکارشدن
pitch upon
U
انتخاب کردن
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
pitch in
U
شروع به خوردن غذاکردن
pitch
U
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
U
قیر
pitch
U
گام
pitch
U
درجه
pitch
U
پرتاب کردن
pitch
U
زیر و بمی
pitch
U
تن صدا
pitch
U
خیمه زدن
pitch
U
توپ را زدن
pitch
U
چادرزدن
pitch
U
چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
U
نصب کردن
pitch
U
خیمه زدن برپاکردن
pitch
U
پرتاب
pitch
U
ضربت باچوگان نصب
pitch
U
استقرار
pitch
U
اوج پرواز اوج
pitch
U
سرازیری
pitch
U
جای شیب پلکان
pitch
U
دانگ صدا
pitch
U
زیروبمی صدا
pitch
U
استوارکردن
pitch
U
ته مانده تقطیر
pitch
U
تفاله قطران
pitch
U
قیر اندودکردن
pitch
U
شیب
pitch
U
زمین بازی
pitch
U
زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch
U
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch
U
طول طناب کوهنوردی
pitch
U
میل
pitch
U
قطران
pitch
U
گام سیم پیچی
pitch
U
زفت
pitch
U
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch
U
نواک
pitch diameter
U
قطر گام
pitch a tent
<idiom>
U
چادرزدن
pitch dark
U
سیاه
pitch dark
U
قیرگون
pitch dark
U
تاریک
pitch pine
U
شجرالقطران
pitch diameter
U
قطر جناح
pitch line
U
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam
U
سنگریزه قیر
pitch of arch
U
خیز قوس
pitch of arch
U
خیز طاق
pitch of poles
U
گام قطبها
pitch of spiral
U
پای پیچ
pitch pine
U
کاج قیری
pitch diameter
U
قطر پهلو
pitch resin
U
لبان شامی
variable pitch
U
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
theoretical pitch
U
گام تئوریک
winding pitch
U
گام سیم پیچی
pitch wheel
U
چرخکوککردن
to pitch on one's head
U
از سر پرت شدن
to queer the pitch for any one
U
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
tooth pitch
U
گام دندانه
tooth pitch
U
گام شیار
track pitch
U
فاصله شیار
standard pitch
U
گام استاندارد
rivet pitch
U
فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
reverse pitch
U
گام معکوس
pole pitch
U
گام قطب
pitch-and-toss
U
شیر یا خط
To pitch a tent.
U
چادر زدن
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
fever pitch
U
فوقالعادههیجانانگیز
pitch speed
U
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
perfect pitch
U
رجوع شود به pitch absolute
track pitch
U
گام شیار درجه شیار
pitch black
U
خیلی سیاه
feathering pitch
U
گام فدر
feed pitch
U
گام پیش بری
effective pitch
U
گام موثر
dot pitch
U
درجه نقطه
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
diametral pitch
U
گام قطری
diameter pitch
U
قطر گام
cyclic pitch
U
گام دورانی
coil pitch
U
گام پیچک
pitch black
U
قیرگون
character pitch
U
type elite
character pitch
U
pica
base pitch
U
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
back pitch
U
گام خور پیچک
absolute pitch
U
زیر و بمی مطلق
pitch-black
U
خیلی سیاه
pitch-black
U
قیرگون
character pitch
U
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
full pitch
U
گام پر
pitch and toss
U
نوعی بازی شیر یاخط
pitch and toss
U
بازی بیخ دیواری
pitch cap
U
کلاه زفت
pitch circle
U
دایره گام
pitch coal
U
ذغال سنگ قیری
pitch control
U
کنترل گام ملخ
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control
U
کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves
U
تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch altitude
U
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch a yarn
U
قصه گفتن
mineral pitch
U
قیر معدنی
grid pitch
U
گام شبکه
nominal pitch
U
گام اسمی
geometric pitch
U
گام هندسی
full pitch
U
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
mineral pitch
U
اسفالت
fixed pitch propeller
U
ملخ با گام ثابت
adjustable pitch propeller
U
ملخ با گام قابل کنترل
controllable pitch propeller
U
ملخ با گام قابل کنترل
collective pitch control
U
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
straight run pitch
U
تفاله اولین تقطیر
coal tar pitch
U
قیر ذغال سنگ
coal tar pitch
U
قیر قطران ذغال سنگ
cyclic pitch control
U
کنترل گام دورانی
pitch of armature winding
U
گام پیچک
tough pitch copper
U
مس چقرمه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com