English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outside forward U بازیگر گوش
forward U جلو
forward U پیش
forward U ببعد
forward U جلوی گستاخ
forward U جسور
forward U فرستادن رساندن
forward U جلوانداختن
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
forward U ارسال کردن
forward U به جلو
forward U فرمان پیش پیش
forward U به پیش
forward U به سمت سینه
forward U مهاجم
forward U فوروارد
forward U جلو قایق
forward U سلف
forward U بیع سلف
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U عمل پل
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U حرکت به جلو یا مقابل
freight forward U پس کرایه
bring forward U معرفی کردن
bring forward U تولید کردن
bring forward U نظرکردن به
bring forward U ارائه دادن
brought forward U منقول ازصفحه پیش
carriage forward U پس کرایه
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carrige forward U پس کرایه
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carry forward U منقول ساختن
carry forward U مبلغ منقول
center forward U سانترفوروارد
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U بازیگر نوک حمله
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
forward air control post U ایستگاه کنترل هوایی جلو
forward air controller U نافر مقدم هوایی
forward air controller U افسر نافرمقدم
forward area U منطقه جلو
forward area U منطقه جلوی رزم
forward association U تداعی رو به جلو
forward bias U پیشقدر به جلو
forward bow spring U طناب مهار کشتی
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forward breast U طناب شماره دو
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward command post U پاسگاه مقدم
forward command post U پست فرماندهی جلو
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward dealing U معامله به وعده
forward defense area U منطقه پدافند جلو
forward defense area U منطقه پدافندی جلو
forward delivery U تحویل به وعده
forward delivery U تحویل دراینده
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
forward echelon U رده جلو
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
forward lap U پوشش جلو
forward lap U باله جلو
forward march U قدم رو
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion U جنبش پیشرو
forward observer U دیدبان جلو
forward observer U دیدبان مقدم
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward post U پست استراق سمع جلو
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward purchase U معامله سلف
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U سلف خری
forward purchasing U پیش خرید
forward rate U نرخ سلف
forward reaction U واکنش رفت
forward reference U ارجاع به جلو
forward resistance U مقاومت مستقیم
forward sale U پیش فروش
forward sale U نسیه فروختن
forward sale U بیع سلف
forward sale U بیع سلم
forward sales U فروش سلف
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward sales U پیش فروش
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward slip U پیش افتادگی
forward slip U جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slope U شیب جلو
forward slope U شیب متمایل به جلو
Other Matches
to go forward U پیش رفتن
right forward U پیشروراست
no. 8 forward U محاجمشماره8
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
forward-looking U آیندهنگرانه
forward-looking U نوگرایانه
to go forward U جلورفتن
to help forward U پیش بردن
to help forward U جلو انداختن
to look forward U جلو
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward to U استقبال کردن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward-looking U آیندهنگر
forward-looking U پیشاندیش
forward-looking U نوگرا
forward-looking U مترقی
forward-looking U پیشرو
look forward U انتظار چیزی را داشتن
set forward U فشار پیشروی
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
store and forward U ذخیره و ارسال
shift forward U انتقال به جلو
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
store and forward U انبارش و ارسال
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
to carry forward U منقول ساختن
to bring forward U بصفحه دیگربردن
put forward U جلو بردن
from this time forward U ازاین ببعد
from this time forward U زین سپس
from this time forward U ازاین پس
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
move forward U جلو کشیدن
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
oars forward U پارو به جلو
power forward U فوروارد قوی
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
push along forward U راه خود را باعجله تعقیب کردن
put forward U مطرح کردن
put forward U جلوانداختن
right wing forward U پیشرو دست راست
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
to put forward U پیش اوردن
wing forward U فوروارد گوش
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
fast-forward U جلو زدن فیلم
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
to put forward U جلوه دادن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
trim forward U نشست سینه
trim forward U stem by trim :syn
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
centre forward U مرکز
fast forward U جلوبر
forward swing U تاباولیه
forward/reverse U جلو/عقببرنده
left forward U فورواردچپ
forward position U موقعیت رو به جلو
forward station U پاسگاه جلویی
forward station U ایستگاه جلو
forward spring U اسپرینگ سینه
forward spring U طناب شماره سه
forward voltage U ولتاژ مستقیم
forward turret U توپ سینه
My sister says she's looking forward to meeting you. U خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
forward steering position U wheelhouse
to put one's best foot forward <idiom> U از دل و جان مایه گذاشتن
make a forward purchase U سلف خریدن
forward slide change U تعویضاسلایدجلویی
fast-forward button U دکمهجلوبر
fast forward key U کلیدجلوبرندهسریع
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
to date a letter forward U کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
peak forward anode voltage U اوج فشار اندی مستقیم
rear waistlock and forward inside leg tr U انواع درو
rear waistlock and forward single leg U درو با مایه از مچ پا
I look forward to hearing from you soon. [letter closing line] U مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم. [پایان نامه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com