English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward breast U طناب شماره دو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breast U سینه بسینه شدن
breast U چوب افقی پایین دار [قالی]
breast U نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast U وجدان
breast U افکار
breast U اغوش
breast U پستان
breast U سینه
breast U برابر
breast U برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breast U باسینه دفاع کردن
breast U نورد پایین
breast U زیر دار [قالی]
Chicken breast. U سینه مرغ (غذا )
breast board U سینه بندی تونل
breast plate U سینه بند اسب
breast plate U زره سینه
breast bone U استخوان سینه
breast bone U عظیم قص
breast drill U نوعی دریل دارای مته بزرگ
breast pin U سنجاق کراوات
breast work U خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
chicken breast U قوزسینه
chicken breast U برامدگی عظم قص یا استخوان سینه
To beat ones breast. U سینه زدن
breast dart U پیلی
breast collar U بنداتصالاسببهگاری
breast beam U میلهیبرابر
breast-feeds U با پستان شیردادن
breast-feeds U شیر پستان دادن
breast-feed U شیر پستان دادن
breast-fed U با پستان شیردادن
breast-fed U شیر پستان دادن
to breast the tape U مسابقه دورابردن
pigeon breast U برامدگی جناغ سینه
pigeon breast U سینه کفتری
he beat his breast U او به سینه خودزد
furnace breast U سردر کوره
breast-feed U با پستان شیردادن
chimney-breast U [بالای دیوار شومینه به سمت دودکش]
aft breast U طناب شماره پنج
breast-feeding U تغذیه پستانی
breast feeding U تغذیه پستانی
chimney breast U سینه بخاری
breast band U پیش بند
envy rankled in his breast U اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
forward-looking U آیندهنگرانه
forward-looking U پیشرو
forward U جلوانداختن
forward U فرستادن رساندن
forward U جسور
forward U بیع سلف
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
no. 8 forward U محاجمشماره8
forward U جلوی گستاخ
forward U ببعد
forward-looking U نوگرایانه
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
forward U جلو قایق
forward-looking U مترقی
forward-looking U نوگرا
forward-looking U پیشاندیش
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward to U استقبال کردن
to help forward U پیش بردن
to go forward U جلورفتن
to look forward U جلو
to go forward U پیش رفتن
forward U به سمت سینه
forward U به پیش
forward U فرمان پیش پیش
forward U به جلو
forward U ارسال کردن
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
forward-looking U آیندهنگر
to help forward U جلو انداختن
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
forward U عمل پل
look forward U انتظار چیزی را داشتن
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
right forward U پیشروراست
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
forward U فوروارد
forward U مهاجم
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U حرکت به جلو یا مقابل
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U پیش
forward U جلو
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U سلف
outside forward U بازیگر گوش
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
to carry forward U منقول ساختن
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
right wing forward U پیشرو دست راست
store and forward U انبارش و ارسال
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
to bring forward U بصفحه دیگربردن
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
shift forward U انتقال به جلو
put forward U جلوانداختن
put forward U جلو بردن
put forward U مطرح کردن
push along forward U راه خود را باعجله تعقیب کردن
set forward U فشار پیشروی
store and forward U ذخیره و ارسال
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
forward slip U پیش افتادگی
forward station U پاسگاه جلویی
fast-forward U جلو زدن فیلم
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
forward position U موقعیت رو به جلو
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
left forward U فورواردچپ
to put forward U پیش اوردن
to put forward U جلوه دادن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
trim forward U نشست سینه
trim forward U stem by trim :syn
wing forward U فوروارد گوش
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
centre forward U مرکز
fast forward U جلوبر
forward swing U تاباولیه
forward/reverse U جلو/عقببرنده
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward lap U پوشش جلو
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward echelon U رده جلو
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery U تحویل دراینده
forward delivery U تحویل به وعده
forward dealing U معامله به وعده
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
forward lap U باله جلو
forward march U قدم رو
forward post U پست استراق سمع جلو
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward observer U دیدبان مقدم
forward observer U دیدبان جلو
forward motion U جنبش پیشرو
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
carrige forward U پس کرایه
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U پس کرایه
brought forward U منقول ازصفحه پیش
bring forward U ارائه دادن
bring forward U نظرکردن به
bring forward U تولید کردن
bring forward U معرفی کردن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carry forward U منقول ساختن
forward bias U پیشقدر به جلو
forward association U تداعی رو به جلو
forward area U منطقه جلوی رزم
forward area U منطقه جلو
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
center forward U بازیگر نوک حمله
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U سانترفوروارد
carry forward U مبلغ منقول
freight forward U پس کرایه
oars forward U پارو به جلو
forward spring U طناب شماره سه
forward slope U شیب متمایل به جلو
power forward U فوروارد قوی
forward slope U شیب جلو
forward slip U جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward sales U پیش فروش
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward spring U اسپرینگ سینه
forward station U ایستگاه جلو
forward turret U توپ سینه
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
move forward U جلو کشیدن
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com