English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fore U :پیش
fore <adv.> U در جلو
fore <adv.> U در پیش
at the fore <adv.> U در مقابل
fore U پیشین
to the fore U فی المجلس
to the fore U هویدا
to the fore U موجود
to the fore U فراهم
to come to the fore U جلوامدن
at the fore <adv.> U جلو
fore U جلوی درجلو
fore U قبلی
fore U : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
fore U جلوی قایق
to come to the fore U قسمت مهم درکاری داشتن
at the fore U در جلوی کشتی
fore U [جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
fore <adv.> U جلو
to the fore U معلوم
fore and after کشتی شراعی که دو یا چند دگل دارد
at the fore <adv.> U در پیش
fore <adv.> U در مقابل
at the fore <adv.> U در جلو
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
fore foot U کیل ناو در پاشنه
fore edge U لبهجلوییکتاب
fore-topmast U بالاتریننقطهدکل
fore and aft U امتداد سینه تا پاشنه ناو
fore and aftring U مجموع بادبانهای کشتی
fore exercise U تمرین مقدماتی
fore blow U پیش دمیدن
fore front U نمای اصلی
fore arm U ارش
fore cabin U اطاق جلو کشتی
fore castle U قسمت سینه ناو
fore brain U پیش مخ
fore guy U martingale
fore arm U ساعد
fore and aft cap U کلاه دو طرف لبه دار
lower fore topsail U بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
fore end aft U درطول قایق
critcal fore pressure U فشار حد خلاء بحرانی
fore-royal mast U دکلاصلیکشتی
upper fore topsail U قسمتبالاییبزرگبادبانچهارگوش
fore royal sail U بالاترینقسمتبادبان
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
upper fore topgallant sail U قسمتبالاییبادبانچهارگوش
lower fore topgallant sail U بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
check off U تغییرروش بازی درتجمع
check U عیار گرفتن
check U امتحان کردن بازرسی
check out U بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check out U تصفیه حساب کردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
check up U معاینه کردن
check U محک زدن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
second check U بررسی دوباره
in check <idiom> U غیرقابل کنترل
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
to check in U نام نویسی کردن [هتل]
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
second check U بررسی نهایی
check U منع
check U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check U وارسی
check U بازرسی شد
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازرسی کردن
check U دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check U یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check U اجرای خشک یک برنامه
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check U اطمینان از صحت چیزی
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check U حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check U تطبیق
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check U مقابله
check U چک
check U و شدن بوی شکار
check U امتحان
check U کیش
check U چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check U خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check U دریچه تنظیم
check U تجزیه کردن
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check U جلوگیری کردن از
check-up U بازبینی
check-up U کنترل
check-up U بازبینی کردن
check-up U کنترل کردن
check U سنجیدن
check U ارزیابی کردن
check U تحقیق کردن
check U بررسی کردن
check U مطالعه کردن
check-in U وارد شدن
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
check U نشان گذاردن
check U مقابله کردن مقابله
check U تطبیق کردن
check U ممانعت کردن
check U بررسی
check in U وارد شدن
check U بررسی کردن
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check U چک بانک
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U مقابله کردن بررسی
parity check U بررسی توازن
parity check U مقابله کردن توازن
parity check U مقابله توازن
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
parity check U مقابله ایستایی
pay check U چک حقوق
perpetual check U کیش دایم
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
priority of check U تقدم کیش
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
overflow check U مقابله سرریز
overflow check U بررسی سرریز
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
limit check U مقابله حدود
limit check U بررسی حدی
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hardware check U مقابله سخت افزاری
frequency check U کنترل فرکانس
overflow check U بررسی سرریزی
reasonableness check U بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
machine check U برسی ماشین
modulo n check U مقابله به پیمانه
odd even check U مقابله فرد و زوج
marginal check U مقابله مرزی
odd even check U بررسی فرد و زوج
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
identity check U بررسی هویت
rain check U بلیط باران
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
visual check U مقابله بصری
visual check U مقابله دیداری
validity check U بررسی اعتبار
validity check U مقابله اعتبار
twin check U بررسی توام
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
check-rail U ریلتنظیم
security check U چکامنیتی
identity check U بازرسی شناسنامه
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
twin check U مقابله توام
traveler's check U چک مسافرتی
sequence check U مقابله ترتیب
selection check U مقابله گزینش
sales check U صورت فروش
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
redundancy check U بررسی افزونگی
redundancy check U تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
redudancy check U بررسی افزونگی
reasonableness check U بررسی معقول بودن
range check U بررسی محدوده
sequence check U بررسی ترتیبی
sight check U مقابله چشمی
sight check U مقابله نظری
transfer check U انتقال
system check U بررسی سیستم
system check U مقابله سیستم
synchronization check U کنترل همزمانی
summation check U بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
sum check U مقابله جمعی
transfer check U مقابله
stock check U کنترل موجودی
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
spite check U کیش دفع الوقت
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
check lock U ساعت امتحان کننده
check boxes U چهارگوشهای انتخاب
check book U کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
check bit U بیت مقابلهای
check bit U ذره مقابلهای
certified check U چک تضمینی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com