Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5865 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
for some time past
U
تا چندی پیش
for some time past
U
مدتی
for some time past
U
درگذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
what by gone or past
U
مافات
the past
U
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past
U
پیش ماقبل
what is the past of go
U
چیست
past
U
درماورای
What is past is past . what is gone is gone .
U
گذشته ها گذشته
past
U
دور از پیش از
past
U
پیشینه وابسته بزمان گذشته
past
U
گذشته از ماورای
past
U
سابقه
past
U
پایان یافته
past
U
گذشته
past
U
بعد از مافوق
past
U
ماضی
past perfect
U
ماضی بعید
it is past reclaim
U
دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
to sweep past
U
اسان رفتن
to sweep past
U
تندگذاشتن
we cannot undo the past
U
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
past or preterite d.
U
ماضی مطلق
half past two
U
دوونیم
march past
U
رژه رفتن
march past
U
رژه
past tense
U
زمان گذشته
past participle
U
اسم مفعول
past participles
U
اسم مفعول
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
the year past
U
سال گذشته
past master
U
استاد پیشین
the present and the past
U
گذشته و حال
the present and the past
U
حال و گذشته
the present and the past
U
اکنون و گذشته
past years
U
سالهای گذشته
the past tense
U
زمان ماضی ماضی مطلق
the past tense
U
زمان گذشته
past performances
U
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
past master
U
استاد قدیمی
past masters
U
استاد پیشین
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
past masters
U
استاد قدیمی
see in the past makes saw
U
فعل see در گذشته sawمیشود
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
He is past work.
U
دیگر از سن کار کردنش گذشته
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
make up for the past
U
جبران مافات کردن
During the past few days.
U
طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries.
U
درطی قرنهای گذشته
i went past the house
U
از پهلوی ان خانه رد شدم
to march past
U
رژه رفتن
file past
U
رژه رفتن
he is a past master in
U
او در استاد یا کهنه کار است
to file past
U
رژه رفتن
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
it is minutes past
U
ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
to rank past
U
رژه رفتن
past perfect tense
U
ماضی بعید
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
put (something) past someone (negative)
<idiom>
U
ازکار شخص متعجب شدن
spike past the block
U
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
her prime of life is past
U
عنفوان جوانی وی گذشته است
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
To review the past in ones minds eye .
U
گذشته را از نظر گذراندن
In times past . In olden days .
U
درروزگاران قدیم
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
U
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
U
وقتش که شد خبر میکنم
against time
U
تایم گیری
one-time
U
پیشین
what time is it?
U
چه ساعتی است
at a specified time
U
در وقت معین یا معلوم
all-time
U
بالا یا پایینترین حد
against time
U
رکوردگیری
at another time
U
در زمان دیگری
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
at the same time
U
در ان واحد
at the same time
U
در عین حال
time is up
U
وقت گذشت
many a time
U
چندین بار
behind time
U
دیر
all-time
U
بیسابقه
all-time
U
همیشگی
many a time
U
بارها
time will tell
U
در آینده معلوم می شود
one-time
U
قبلی
take your time
U
عجله نکن
i time
U
time Instruction
There is yet time.
U
هنوز وقت هست.
what is the time?
U
چه ساعتی است
what is the time?
U
وقت چیست
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
one-time
U
سابق
at the same time
U
ضمنا"
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
behind time
U
بی موقع
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
down time
U
زمان بیکاری
down time
U
وقفه
down time
U
زمان تلفن شده
once upon a time
U
روزگاری
once upon a time
U
یکی بودیکی نبود
one at a time
U
یکی یکی
One by one . One at a time .
U
یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time .
U
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
two-two time
U
نتدودوم
about time
<idiom>
U
زودتراز اینها
three-four time
U
نت
down time
U
زمان توقف
down time
U
زمان تلف
down time
U
مرگ
mean time
U
ساعت متوسط
What time is it?What time do you have?
U
ساعت چند است
mean time
U
زمان متوسط
even time
U
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
At the same time .
U
درعین حال
off time
U
وقت ازاد
off time
U
مرخصی
old time
U
قدیمی
once upon a time
U
روزی
Our time is up .
U
وقت تمام است
all the time
<idiom>
U
به طور مکرر
do time
<idiom>
U
مدتی درزندان بودن
for the time being
<idiom>
U
برای مدتی
while away the time
<idiom>
U
زمان خوشی را گذراندن
from this time forth
U
ازاین پس
in no time
<idiom>
U
سریعا ،بزودی
in time
<idiom>
U
قبل از ساعت مقرر
from this time forth
U
زین سپس
from this time forth
U
ازاین ببعد
four-four time
U
چهارهچهارم
since that time. thereafter.
U
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
on time
U
مدت دار
from time to time
U
گاه گاهی
from time to time
U
هرچندوقت یکبار
time out
<idiom>
U
پایان وقت
for the time being
U
عجالت
time after time
<idiom>
U
مکررا
from time to time
<idiom>
U
گاهگاهی
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
keep time
<idiom>
U
زمان صحیح رانشان دادن
keep time
<idiom>
U
نگهداری میزان و وزن
on time
<idiom>
U
سرساعت
out of time
U
بیموقع
out of time
U
بیگاه
out of time
U
بیجا
take off (time)
<idiom>
U
سرکار حاضر نشدن
take one's time
<idiom>
U
انجام کاری بدون عجله
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
time
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
just in time
U
درست بموقع
time
U
زمانی موقعی
time
U
ساعتی
some time
U
یک وقتی
some time
U
مدتی
time
U
TIفرمان E
time
U
اندازه گیری زمان یک عملیات
time
U
زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time
U
مرورزمان را ثبت کردن
there is a time for everything
U
دارد
time
[s]
<adv.>
U
دفعه
time
U
ایام
time
U
روزگار
there is a time for everything
U
هرکاری وقتی
time
U
مدروز
time
U
عهد
time
U
مدت
time
U
وقت معین کردن
time
U
متقارن ساختن
she is near her time
U
وقت زاییدنش نزدیک است
time
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
U
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time
U
وقت قرار دادن برای
time
U
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time
U
فرصت موقع
time
U
تایم
time
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
U
ثیر قرار میدهد
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
U
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time
U
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time
U
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time
U
فرصت
time and again
U
چندین بار
in time
U
بجا
just in time
U
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
any time
<adv.>
U
هر بار
at any time
<adv.>
U
همیشه
any time
<adv.>
U
همیشه
at any time
<adv.>
U
درهمه اوقات
Recent search history
Forum search
2
New Format
2
New Format
2
off-season
2
off-season
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1
time is prceious it has great
2
برنامه استخر
1
امیدوارم جوش باشی
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1
Waste of time & money if you can't man
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com