English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
font family U خانواده فونت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
font U [حوض غسل تعمید]
laser font U فونت لیزری
soft font U فونت نرم
soft font U فونت استقراری
Symbol font U نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
type font U خانواده حروف
font metric U اندازه گیری فونت
downloadable font U فونت استقراری
downloadable font U فونت قابل استقرار در حافظه
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
built in font U فونت توکار
base font U فونت پیش فرض
script font U فونت چاپی شبیه به دستخط
screen font U فونت یا قلم صفحه نمایش
internal font U فونت درونی
monospaced font U نوشتاری که در آن هر حرف پهنای یکسانی دارد و تنظیم جدولها و ستون ها ساده میشود
font smoothing U صاف سازی فونت
font smoothing U صاف کردن فونت
out line font U فونت متغیر
font metric U سنجش فونت
font id conflict U اختلال شناسایی فونت
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
out line font U قلم متغیر
printer font U فونت چاپگر
printer font U قلم چاپگر
scalable font U روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
base font U فونت پایه
cartridge font U فونت کارتریج
font subsitution U جایگزینی فونت
bit mapped font U فونت شطرنجی
bit mapped font U قلم شطرنجی
automatic font downloading U استقرار خودکار فونت
default numetic font U فونت عددی پیش فرض یاقراردادی
document base font U فونت پایه مدرک
initial base font U فونت پایه اغازی
family U خانوار
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
family U خاندان
family U اهل
family U عیال
in the family way U ابستن
in a family way U ازادانه
in a family way U بی رودربایستی
family U زوجه
family U خانواده
family U فامیلی
family U تیره
family name U نام فامیلی
family name U نام خانوادگی
in a family way <idiom> U حامله بودن
family name U اسم خانوادگی
family tent U چادرخانوادگی
of a noble family U اصیل
family men U مرد عیالوار
brass family U خانوادهسازهایبادی
family men U زن و بچه دوست
family men U مرد خانواده - دوست
violin family U انواعویلونها
of a noble family U نجیب
He did it for the sake of his family . U محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
one-parent family U خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
woodwind family U خانوادهسازهایبادی
matronymic family U خانواده مادرنامی
member of a family U عضو خانواده
family of curves U دسته منحنی ها [ریاضی]
occupational family U گروه شغلی
family men U دارای نانخور
patronymic family U خانواده پدرنامی
There seems to be a jinx on that family. U به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
family of curves U دسته توابع [ریاضی]
family man U مرد عیالوار
family man U زن و بچهدار
family man U مرد خانوادهدار
family man U عیالمند
family man U دارای نانخور
to provide for one's family U خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
to maintain one's family U نگهداری کردن
to maintain one's family U خانواده خود را
family men U عیالمند
family men U مرد خانوادهدار
family men U زن و بچهدار
schizogenic family U خانواده اسکیزوفرنی زا
family man U مرد خانواده - دوست
family man U زن و بچه دوست
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
family doctors U پزشک خانواده
family planning U تنظیم خانواده
family doctor U پزشک خانواده
chip family U چند تراشه مربوط به هم
circuit family U خانواده مداری
computer family U خانواده کامپیوتر
conjugal family U خانواده زن و شوهری
consanguine family U خانواده هم خون
extended family U خانواده گسترده
family planning U برنامه ریزی خانواده
family tree U شجره
family tree U نسب نامه
family tree U شجره نامه
family trees U شجره
family trees U نسب نامه
family trees U شجره نامه
nuclear family U خانواده هستهای
family names U اسم خانوادگی
family names U نام فامیلی
family names U نام خانوادگی
family allowance U مدد معاش
family allowance U معاش اولاد حق اولاد
he is a shame to his family U ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
family of computers U خانواده کامپیوترها
family of the prophet U اهل بیت پیامبر
family size U تعداد افراد خانواده
handicapped with a family U پابست عیال
family structure U ساخت خانواده
family therapy U خانواده درمانی
family asset U دارائی خانوادگی
gas family U خانواده گاز
handicapped with a family U گرفتارخانواده
happy family U دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
family neurosis U روان رنجوری خانوادگی
family law U حقوق خانواده
family industry U صنعت خانوادگی
family allowances U مقرری خانوادگی
family allowances U کمک دولت به خانوارها
family background U پیشینه خانوادگی
family budget U بودجه خانواده
family budget U بودجه خانوار
family check U کیش همگانی
family expenditure U هزینه خانواده
family farm U مزرعه خانوادگی
family expenditure U هزینه خانوار
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
Family prayer rug U فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
motorola 000 family U خانواده موتورولا
extended family system U نظام فامیلی گسترده
family planning programs U برنامههای تنظیم خانواده
descendanbts of the family or tribe U بنی
A curse has been laid on the family . U خانواده لعنت شده یی است
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
He cant be tied down to family life. U پای بند زندگی خانوادگی نیست
run in the family/blood <idiom> U دریک سطح بودن
wear the pants in a family <idiom> U رئیس خانواده بودن
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed. U شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
A single bereavement is enough to affect a whole family. <proverb> U یک داغ دل بس است براى قبیله اى .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com