Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flashless charges
U
خرج بی شعله
flashless charges
U
خرج کم کننده شعله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charges
U
شارژ کردن شارژ
charges
U
بار کردن
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
اتهام
charges
U
حمله به حریف
charges
U
بدهکار کردن
charges
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges
U
محفظهای
charges
U
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
U
خطای حمله
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
U
بار
charges
U
عهده دارکردن
charges
U
گماشتن
charges
U
بار مسئولیت
charges
U
وزن
charges
U
هزینه
charges
U
حمله اتهام
charges
U
تصدی
charges
U
عهده داری
charges
U
زیربار کشیدن
charges
U
متهم ساختن
charges
U
مطالبه بها
charges
U
پر کردن
charges
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
U
خرج منفجره
charges
U
خرج
charges
U
متهم کردن
charges
U
بار الکتریکی
charges
U
موردحمایت
charges
U
پرکردن
free of all charges
U
بدون هیچگونه مخارج
freight charges
U
هزینههای حمل
freight charges
U
مخارج حمل
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
overhead charges
U
هزینه ثابت عمومی
pilot charges
U
هزینههای راهنما
repulsion of charges
U
نیروی دافعه بارها
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
transport charges
U
کرایه
examples of charges
U
نشانههاینظامی
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
depth charges
U
خرج عمیق
depth charges
U
خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges
U
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
additional charges
U
اتهامات اضافی
additional charges
U
خرجهای اضافی
bank charges
U
هزینههای بانکی
bank charges
U
bank
capital charges
U
هزینههای سرمایه
charges collect
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
charges prepaid
U
هزینه پیش پرداخت شده
collection charges
U
هزینه وصول
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
Find demolition charges to
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com