English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fishing U ورزش ماهیگیری
fishing U ماهیگیری
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
fishing U پشت بند گذاری
fishing U ماهیگیری حق ماهیگیری
fishing jacket U ژاکتماهیگیری
ice fishing U ماهیگیری از سوراخهای یخ
match fishing U مسابقه ماهیگیری درانگلستان
bow fishing U ماهیگیری با تیر و کمان
drift fishing U ماهیگیری از قایق شناور
jug fishing U ماهیگیری با بطری
fishing tackle U ابزار ماهیگیری
fishing line U ریسمان ماهی گیری
fishing boat U کرجی ماهی گیری
fishing expedition U بازپرسی قانونی
fishing expedition U تحقیق استنطاق
fishing gear U اسباب ماهیگیری
fishing vessel U کشتی ماهی گیری
float fishing U ماهیگیری با قایق متحرک
jump fishing U ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
fishing line U زه قلاب
surf fishing U ماهیگیری در موج
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
fishing rod U چوب ماهیگیری
fishing rods U چوب ماهیگیری
fly fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
fly-fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
fishing net تورماهیگیری
coarse fishing U ورزشماهیگیری
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
chair U کرسی استادی در دانشگاه
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
chair U خرک
chair U مقر
chair U صندلی
to take a chair U نشستن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
chair U برکرسی یاصندلی نشاندن
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
twisboat chair U قایق- صندلی تابدار
to fill the chair U ریاست کردن
to bottom a chair U ته انداختن بصندلی
to fill the chair U برکرسی نشستن
wheel chair U صندلی چرخ دار
windsor chair U صندلی دارای پشتی منحنی
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
Wassily chair U صندلیفلزی
typist's chair U صندلیتایپیست
step chair U صندلیپلهدار
slide chair U مقرغلافمتحرک
folding chair U صندلیتاشو
director's chair U صندلیمدیر
cabriole chair U مبلاستیل
sedan chair U تخت روان یکنفره
types of chair U انواعصندلی
wing chair U مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
chair-rail U [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
swivel chair U صندلی چرخان
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair U صندلی تاشونده
boatswain's chair U صندلی نقاله
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
arm chair U صندلی راحتی
arm chair U صندلی دسته دار
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
an odd chair U صندلی تکی
electric chair U اعدام بوسیله برق
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
high chair U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
club chair U صندلی دسته دار بزرگ
curule chair U کرسی عاج
curule chair U صندلی عاج نشان
he has passed the chair U رئیس بوده است
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
morris chair U صندلی راحتی
he nestles in the chair U است
he nestles in the chair U در صندلی غنوده
easy chair U صندلی راحت
he has passed the chair U ریاست داشته است
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
elbow chair U صندلی دسته دار
deck chair U صندلی حصیری تاشو
rocking chair U صندلی گهوارهای
bean bag chair U صندلیکیسهایراحتی
office swivel chair U صندلی گردان اداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com