Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
finger print
U
اثر انگشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
Other Matches
print
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
U
کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print
U
برود
print
U
به italic
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print
U
فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
print
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
print
U
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
U
پس از اتمام کار جاری
out of print
<adj.>
U
چاپ کالا تمام شده
print out
U
چاپ اطلاعات ذخیره شده در کامپیوتر با چاپگر
off print
U
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
print
U
فرمان PRINT
print
U
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
print
U
حروف جوهری روی کاغذ
print
U
آخرین صفحه چاپ شده
print
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
print
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
print
U
کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
print
U
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
print
U
به جای چاپ یک حرف
print
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
print
U
طبع
print
U
چاپ
print
U
چاپ کردن
print
U
مواد چاپی
print
U
عکس چاپی
to print out
U
چاپ کردن در عکاسی
print
U
عنوان و..
print
U
منتشرکردن
print
U
ماشین کردن
print
U
مشابه 7861
print
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
گراوور
print
U
باسمه
print chain
U
زنجیر چاپ
print chart
U
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
thumb print
U
اثر شست
print controller
U
کنترل کننده چاپ
print density
U
تراکم چاپ
print dress
U
جامه چیت
print dress
U
لباس چیتی
print drum
U
طبله چاپ
print element
U
عنصر چاپ
print engine
U
مکانیسم چاپ
hoof print
U
اثر سم
print engine
U
موتور چاپ
print bar
U
میله چاپ
screen print
U
چاپتصویر
lithographic print
U
چاپ سنگی
thumb print
U
جای شست
instant print
U
چاپ انی
thrumb print
U
اثر شست
hoof print
U
جای سم
fine print
U
متن چاپ شده با حروف ریز
foot print
U
جای پا
photo print
U
چاپ عکس
photo print
U
چاپ عکسی
print letters
U
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
print washer
U
رنگشور
foot print
U
رد پا
news print
U
کاغذروزنامه
cotton print
U
چیت
print quality
U
کیفیت چاپ
print queue
U
صف چاپ
print reference
U
شماره عکس هوایی
print reference
U
شماره سری عکس هوایی
print shop
U
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
print wheel
U
چرخ چاپ
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
ratio print
U
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
small print
U
چاپ ریز
small print
U
حروف چاپی ریز
sprigged print
U
قلمکارگل وبته دار
the book is print
U
کتاب زیر چاپ است
the book is print
U
کتاب برای فروش موجودایت
print position
U
موقعیت چاپ
annotated print
U
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
blue print
U
زمینه ابی
blue print
U
فون ابی
blue print
U
تون پلات ابی
print hammer
U
چکش چاپ
contact print
U
چاپ خشک
print hand
U
دستخطی که مانندچاپ یاحروف چاپی باشد
print head
U
نوک چاپ
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
print head
U
هد چاپ
Print Manager
U
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
print position
U
مکان چاپ
core print
U
تکیه گاه ماهیچه
blue print
U
رسم فنی
merge print program
U
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
print head drive
U
درایوسرپرینت
print spooling progarm
U
برنامه ردیف کننده چاپ
print layout sheet
U
ورقه طرح چاپ
print drying rack
U
میلهرنگیخشکشونده
print control character
U
کاراکتر کنترل چاپ
the little finger
U
خنصر
the little finger
U
انگشت کهین
five finger
U
پنج برگ پامچال
finger
U
برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
third finger
U
انگشتسوم
finger
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
little finger
U
انگشت کوچک دست
finger
U
دست زدن
finger
U
انگشت زدن
finger
U
زبانه
finger
U
انگشت
five finger
U
پنج انگشت
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
She's got a finger in every pie.
U
او
[زن]
توی همه چیز دخالت می کند.
[رفتار ناپسند]
the finger of god
U
قدرت خدا
finger-plate
U
ورق دست خور
finger-wagging
U
سرزنش
[اصطلاح روزمره]
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
to not lift a finger
<idiom>
U
دست به سیاه و سفید نزدن
[اصطلاح]
finger-wagging
U
عیب جویی
[اصطلاح روزمره]
to not lift a finger
<idiom>
U
اصلا هیچ کاری نکردن
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
glove finger
U
انگشتدستکش
finger flange
U
لبهبیرونآمدهانگشتی
finger button
U
دکمهانگشتی
to have a finger in the pie
U
دخالت کردن
to have a finger in the pie
U
پادرمیان کاری گذاشتن درچیزی
the middle finger
U
انگشت میانه
to have a finger in every pie
U
درهمه کاری دخالت کردن
to have a finger in every pie
U
نخودهمه اشی بودن
the ring finger
U
انگشت حلقه
little finger hook
U
چنگانگشتکوچک
skirt finger
U
پوششلبه
to point the finger at somebody
U
به کسی تهمت زدن
to point the finger at somebody
U
تقصیر را سر کسی گذاشتن
wrap around one's finger
<idiom>
U
مثل موم تودستهای شخص است
twist someone around one's little finger
<idiom>
U
کنترل کامل روی کسی داشتن
put one's finger on something
<idiom>
U
کاملابه خاطر آوردن
(not) lay a finger on someone
<idiom>
U
آزار نرساندن
To have a finger in every pie.
U
نخود هر آشی شدن
fish finger
U
ماهیتکهتکهشدهیخی
the ring finger
U
بنصر
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
finger bowls
U
لگن
finger parted
U
پنجهای
finger parted
U
انگشتی
distributor finger
U
انگشتی دلکو
finger alphabet
U
الفبای انگشتی
finger board
U
جا انگشتی
finger end
U
سرانگشت
finger fish
U
ستاره دریایی
finger fish
U
نجم بحری
finger bowls
U
لگن یا طاس دستشویی
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
finger bowls
U
افتابه
finger bowl
U
لگن یا طاس دستشویی
finger bowl
U
لگن
the first or index finger
U
انگشت نشان
the first or index finger
U
سبابه
the first or index finger
U
انگشت شهادت
finger cymbals
U
قاشقک
finger nail
U
ناخن
index finger
U
انگشت نشان
index finger
U
سبابه
finger painting
U
نقاشی با انگشت
finger painting
U
پخش رنگ باانگشت
finger painting
U
نقاشی انگشتی
finger bowl
U
افتابه
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
finger hole
U
سوراخ
finger orchis
U
بیدانجیر
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger post
U
تیر راهنما
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
finger post
U
تیرپنجه دار راهنمای جاده
finger spelling
U
املاء انگشتی
finger stall
U
چرم انگشتانه مانند کمانگیر
finger tip
U
چرم انگشتانه مانند کمانگیر
finger tab
U
دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
i hurt my finger
U
انگشتم اسیب دید
the finger of god
U
دست خدا
i hurt my finger
U
انگشتم رنجه شد
lay a finger on some one
U
دست به کسی زدن
middle finger
U
انگشت میان
middle finger
U
وسطی
ring finger
U
انگشت انگشتر
finger plate
U
قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از
finger joint
U
اتصال انگشتی
finger maze
U
ماز انگشتی
finger orchis
U
کرچک
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
finger mark
U
اثر انگشت
finger horse
U
اسب محبوب
finger hole
U
جاانگشتی
cold finger condenser
U
چگالنده انگشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com