English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
financial policy U سیاست مالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
financial e. U متخصص مالی
financial U مالی
financial a U اداره مالیه
financial crisis U بحران مالی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
financial circles U محافل مالی
financial data U اطلاعات مالی
financial expenses U هزینههای مالی
financial feasibility U امکان مالی
financial centers U مراکز مالی
financial budget U بودجه مالی
financial ability U تمکن مالی
financial accounts حساب های مالی
financial adviser U مشاور مالی
financial affairs U امور مالی
financial affairs U امور مربوط به مالیه
financial agency U اداره دارایی
financial agency U اداره مالیه
financial capital U سرمایه مالی
financial assets U دارائیهای مالی
financial assets U موجودی مالی
financial bill U لایحه مالی
financial years U سال مالی
financial year U سال مالی
financial management U مدیریت مالی
financial mission U هئیت مامورین مالی
financial period U دوره مالی
financial plan U برنامه مالی
financial planning U برنامه ریزی مالی
financial position U وضعیت مالی
financial property U اموال پولی
financial relations U روابط مالی
financial secretary U مشاور مالی
financial statement U صورت وضعیت مالی
financial statement U صورت مالی گزارش مالی
financial status U وضع مالی
financial tribunal U دیوان محاسبات
financial investment U سرمایه گذاری مالی
financial inventory U ذخایر مالی
financial market U بازار مالی
financial property U داراییهای پولی
financial intermediary U واسطه مالی
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
financial inventory U ذخایر پولی
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
Financial Times Stock Exchange 100 Index U شاخصقیمتهایسهام
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U رویه
policy U مصلحت اندیشی
policy U کاردانی
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U سیاست
policy U خط مشی
policy U تدبیر
policy U مسلک سیاست
policy U بیمه نامه
policy U خط مشی روش
policy U خط مشی سیاستمداری
policy U اداره یاحکومت کردن
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy book U پرونده خط مشیها
outward looking policy U سیاست برون نگر
ostrich policy U سیاست خود فریبی
ostrich policy U رویه کبک
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
policy book U کتاب روشها
policy dilemma U معمای سیاستی
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy makers U سیاست گذاران
policy objectives U اهداف سیاستی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy implication U کابرد سیاستی
policy holder U دارنده بیمه نامه
policy holder U دارنده بیمه
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
policy objectives U اهداف موردنظر
open policy U بیمه نامه باز
wagering policy U بیمه قماری
the policy of the government U رویه دولت
tax policy U سیاست مالیاتی
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
stop go policy U توسعه
stop go policy U سیاست تثبیت
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
policy of contianment U سیاست تحدیدی
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
social policy U سیاست اجتماعی
policy options U انتخابهای سیاستی
policy options U انتخابهای مورد نظر
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
public policy U سیاست عمومی
the policy of the government U سیاست دولت
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy U بیمه نامه مدت دار
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
endowment policy U بیمهی عمر
wage policy U سیاست دستمزد
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
to u. a policy of insurance U سند بیمه
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
policy-making U سیاست گذاری
blanket policy U بیمه نامه جامع
development policy U سیاست توسعه
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy U سیاست انبساطی
commercial policy U سیاست بازرگانی
budgetary policy U سیاست بودجهای
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
insurance policy U قرارداد بیمه
insurance policy U بیمه نامه
insurance policy U سند بیمه
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy making U سیاست گذاری
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
blanket policy U بیمه نامه کلی
fiscal policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
income policy U سیاست درامدی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
foreign policy U سیاست خارجی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
mixed policy U بیمه نامه مختلط
monetary policy U سیاست پولی
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
health policy U سیاست بهداشتی
floating policy U بیمه نامه متغیر
national policy U سیاست ملی
national policy U خط مشی ملی
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy U ضد تورمی
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
anti development policy U سیاست ضد توسعه
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
open door policy U سیاست درهای باز
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
easy money policy U سیاست گشایش پول
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
the open door policy U سیاست دروازههای باز
insured, policy holder U بیمه شده
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com