English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
final decision U رای قطعی و نهایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
to come to a decision U رای دادن [قانون]
to come to a decision U تصمیم گرفتن
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U عزم
decision U تصمیم
decision U حکم دادگاه داوری
decision U نتیجه
decision U رای
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U قرار
decision U برنده کشتی با امتیاز
decision U برنده با امتیاز
decision table U جدول تصمیمی
decision theory U تئوری تصمیم
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision process U فرایند تصمیم
decision table U جدول تصمیم گیری
decision structure U ساختار تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision table U جدول تصمیم
logical decision U تصمیم منطقی
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
split decision U رای اکثریت داوران
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to make a decision U رای دادن [قانون]
to make a decision U تصمیم گرفتن
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision tree U درخت تصمیم
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision box U جعبه تصمیم
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision maker U تصمیم گیرنده
decision making U تصمیم گیری
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
final U غایی
final U نهائی
final U قاطع
final U غایی قطعی
final U نهایی
final U پایانی
final U اخرین
final value U ارزش نهایی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final U قطعی
final U تهایی
final U مسابقه نهایی
final U فینال
final whistle U سوت پایان [ورزش]
final test U ازمایش نهائی
final term U جمله نهایی
final temperature U درجه حرارت نهایی
final state U حالت پایانی
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final result U نتیجه نهایی
final report U گزارش نهایی
final velocity U سرعت نهایی
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
Cup Final U بازیفینال
semi-final U مسابقات نیم پایانی
semi-final U نیم پایانی
semi-final U نیمه نهایی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
quarter final U یک چهارم نهایی
final drive U گرداننده نهایی
final diameter U قطر نهایی
final destination U مقصد نهایی
final demand U تقاضای نهائی
final cut U برش نهایی
final cinditions U شرایط فینال
final cinditions U شرایط پایانی
final assembly U نصب نهایی
final assembly U مونتاژ نهایی
final approach U مسیرنهایی فرود هواپیما
final approach U مسیر نهایی فرود
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act U قطعنامه
final act U سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award U رای قطعی
quarter-final U یک چهارم نهایی
final drive U چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive U محرکه محور عقب
final judgement U حکم نهایی
final measurement U اندازه گیری نهایی
final payment U پراخت نهائی
final payment U پرداخت نهایی
final position U وضعیت نهایی
final price U قیمت نهائی
final price U اخرین قیمت
final process U دستور اجرای حکم
final invoice U صورت حساب نهایی
final goods U کالای نهائی
final goods U کالا برای مصرف نهائی
final heading U مسیر پرواز نهایی
final heading U سمت پرواز یا حرکت نهایی
final instrument U معادل act final
final awards judgements U احکام قطعی
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
final boiling point U نقطه جوش پایانی
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com