Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field of action
U
میدان اثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self action
U
خود عملی
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
گزارش وضع
action
U
طرز عمل
action
U
اقامهء دعوا
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
بازی
action
U
تمرین
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
عمل انجام شده
action
U
پیکار
action
U
نبرد
action
U
اشاره
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
کنش
action
U
کردار
action
U
کار
action
U
عمل
action
U
فعل اقدام
action
U
رفتار
action
U
جدیت
action
U
جنبش حرکت
action
U
عامل
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
انجام کاری
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
لیست امکانات
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
اثر
action
U
اقدام
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
کار اقدام
action
U
جنگ عملیات
action
U
عملیات جنگی
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
اژیرش
action
U
جنگ
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
self action
U
عمل فی نفسه
immediate action
U
عکس العمل فوری
right of action
U
حق ترافع
action
U
جریان
action
U
جنبش
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
appropriate action
U
اقدام مقتضی
immediate action
U
عملیات فوری
out of action
U
غیر فعال
course of action
U
روش انجام کار
out of action
U
خارج ازنبرد
right of action
U
حق اقامه دعوی
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
out of action
U
از نبرد خارج شده
out of action
U
خراب
course of action
U
راه کار
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
U
شعاع عمل
civic action
U
عملیات مردم یاری
quick in action
U
جلد
angle of action
U
زاویه عمل
quick in action
U
فرز
civil action
U
دعوی مدنی
radius of action
U
شعاع اثر
real action
U
دعوی غیر منقول
radius of action
U
ناحیه رانندگی
bringing an action
U
اقامه دعوی
recourse action
U
رجوع به دادگاه
reflex action
U
عمل غیر ارادی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
automatic action
U
ناهشیارکاری
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action
U
اقدامات تامینی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
characteristic action
U
عامل مشخصه
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
chos in action
U
حق بالقوه
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
quantum of action
U
مقدار اثر
capillary action
U
اثر مویینگی
quick in action
U
چابک
chos in action
U
حق دینی
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick action
U
عمل انی ماسوره
quantum of action
U
ثابت پلانک
biocidal action
U
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
کوانتوم اثر
civic action
U
امور عام المنفعه
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
divert action
U
عملیات مخالف
killed in action
U
تلف شدن در جنگ
disciplinary action
U
تنبیه انضباطی
killed in action
U
کشته جنگی
killed in action
U
کشته
legal action
U
اقدام قانونی
local action
U
تخلیه موضعی باتری
delaying action
U
عمل تاخیری
delaying action
U
عملیات تاخیری
delayed action
U
با ماسوره تاخیری
double action
U
عمل دوبله یادو طرفه
double action
U
دوکاره
end action
U
عمل پایانی
flexture action
U
اثر خمیدگی
fuze action
U
عمل ماسوره
fuze action
U
طرز انفجارماسوره
his action pleased me
U
کاراومرا خوشنودساخت
his action pleased me
U
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
impact action
U
اثر انفجار
impact action
U
عمل ترکش
impact action
U
عمل انفجار نیروی ترکش
impluse action
U
انتخاب شماره
inductive action
U
اثر القاء
delayed action
U
وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delay action
U
عملیات تاخیری
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
comulative action
U
اثر عمومی
comulative action
U
اثرات کلی
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
U
عمل مشترک
personal action
U
دعوی منقول
personal action
U
دعوی شخصی
column action
U
عمل ستونی
plan of action
U
طرح عملیات
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
double action
U
اقدام دوجانبه
corrosive action
U
اثر خوردگی
corrosive action
U
اثر خورندگی
delay action
U
عمل تاخیری
locking action
U
اثر سدکنندگی
mass action
U
عمل کلی
cutting action
U
قدرت سنگ زنی
mass action
U
قانون اثر جرم
mine action
U
عمل مین
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
cross action
U
علیه وی اقامه کند
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action
U
دعوی متقابل
criminal action
U
دعوی جزایی
possessory action
U
دعوی مالکیت
action tendency
U
گرایش به عمل
speed of action
U
سرعت حرکت
direct action
U
مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
U
دعوی ایذائی
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action
U
اموال دینی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
social action
U
اقدام اجتماعی
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
industrial action
U
عملوکارصنعتی
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
shock action
U
عمل شوک
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
U
عمل غافلگیری
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
zone of action
U
منطقه عمل
speed of action
U
درجه تندی
speed of action
U
سرعت انتقال
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
speed of action
U
چالاکی
speed of action
U
چابکی
speed of action
U
فرزی
speed of action
U
تندی
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
He is a man of action.
U
مردعمل است
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind
U
حرکتجریانباد
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
scene of action
U
صحنه عملیات
abrasive action
U
اثر سایش
action station
U
محل جنگ
action station
U
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement
U
دستورالعمل اقدام
action research
U
پژوهش عمل نگر
action letter
U
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action noun
U
اسم مصدر
action principle
U
اصل کنش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com