Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field free emission current
U
جریان صدوری بی میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
field emission
U
صدور میدانی
emission current
U
جریان صدوری
high field emission arc
U
قوس میدانی
free field
U
میدان عمل ازاد
free field
U
حوزه ازاد
field current
U
جریان میدان
free field format
U
در قالب ازاد میدانی
induced field current
U
جریان تحریک القاء شده
free alternating current
U
جریان متناوب هرز
emission
U
صدور
emission
U
تشعشع
emission
U
انتشار
emission
U
تابش
emission
U
صدور الکترون
emission
U
گسیل
emission
U
نشر
emission
U
خروج
emission
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission
U
انتشار امواج
emission
U
دفع مایعات
emission
U
صدور خروج
emission
U
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission
U
نشر بیرون دادن
emission nebula
U
ابری تشعشعی
emission nebula
U
ابری نشری سحابی گسیلشی
nocturnal emission
U
احتلام
emission efficiency
U
بازده کاتد
emission control
U
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
electron emission
U
صدور الکترون
electronic emission
U
انتشار الکترونها
emission characteristic
U
مشخصه صدور
primary emission
U
صدور اولیه
emission spectroscopy
U
طیف بینی نشری
light emission
U
انتشار نور
thermionic emission
U
پدیده نشر گرمایونی
thermionic emission
U
صدور گرمیونایی
thermal emission
U
تابش حرارتی
spontaneous emission
U
نشر خود به خود
specific emission
U
ضریب صدور
secondary emission
U
صدور ثانوی
emission spectrum
U
طیف نشری
emission theory
U
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
secondary emission characteristic
U
مشخصه صدور ثانوی
photo electric emission
U
صدور نور- برقی
photo emission effect
U
صدور نور- برقی
emission spectrum lines
U
خطوط نشری
secondary electron emission
U
پیل ثانویه الکترون
secondary emission ratio
U
شدت صدور ثانوی
emission of seminal fluids during orgasm
U
انزال
laser
[light amplification by stimulated emission of radiation]
U
لیزر
[تقویت نور به روش گسیل القایی تابش]
[فیزیک]
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
فیلد
field
U
رشته
[دانشی]
field
U
شاخه
[دانشی]
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
خارج اداره یا کارخانه
right field
U
سمتراستزمین
field
U
دشت کشتزار
field
U
دایره
field
U
رشته
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
کارگاه
field
U
پایکار
field
U
صحرا
field
U
زمین
zero field
U
میدان صفر
zero field
U
بی میدان
zero field
U
بی حوزه
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
field name
U
نام فیلد
to take the field
U
جنگ اغازکردن
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field
U
دشت
field
U
میدان
field
U
میدان دید
field
U
حوزه
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
میدانه
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مشابه 4036
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
فرودگاه
field
U
زمین بازی
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
free in and out
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
i did that of my own free will
U
این کار را کردم
You are free to go now.
U
اکنون آزادید بروید.
free
<adj.>
U
دست و دلباز
free will
U
ازادی اراده
free will
U
اختیاری
free will
U
طیب خاطر
free will
U
اراده ازاد
free will
U
اختیار
free
U
بطور مجانی ازادکردن
free
U
جایز
free
U
ازادکردن
free
U
بخشودن
free
U
تحویل
free
U
فاقد
free
U
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
U
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
U
رایگان سخاوتمندانه
free
U
ترخیص کردن میدانی
free
U
رها
free
U
ازاد
free
U
روا
free
U
بازیگر ازاد
free
U
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
U
حرکت قایق در جلو باد
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
U
موجود در دیسک یا حافظه
having free will
U
فاعل مختار
having free will
U
ازادکار
i did that of my own free will
U
به میل خود
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
U
مجاز منفصل
free for all
U
زدوخوردهمگانی
free-for-all
U
مسابقه بین این اسبها
free
U
مطلق
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
U
مستقل
free
U
اختیاری مختار
free
U
مجانی
free for all
U
داد وبیداد
current
U
دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
current
U
شدت جریان
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current
U
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current
U
دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current
U
سیلان
current
U
کشش
zero current
U
جریان نول
zero current
U
جریان صفر
current
U
تزند
current
U
شایع
current
U
معاصر متداول
current
U
رایج
current
U
شدت جریان برق
current
U
جاری و روان
current
U
تزن
current
U
جریان اب یا باد
current
U
فعلی اخرین اطلاعات
current
U
در حال حاضر
current
U
جاری
against the current
<adv.>
U
مخالف جریان
current
U
جریان
down current
U
جریان رو به پایین
current
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
مربوط به زمان حال
field distribution
U
پخش میدان
distortion of field
U
اغتشاش میدان
field duty
U
خدمات رزمی
field duty
U
ماموریت رزمی
field force
U
نیروی میدانی
derived field
U
فیلد مشتق
field effect
U
اثر میدان
field distortion
U
اعوجاج میدان
field distortion
U
انحراف میدان
field deformation
U
تغییر شکل میدان
effective field
U
میدان موثر
field density
U
چگالی میدان
grain field
U
گندم زار
field dependence
U
وابستگی میدانی
field direction
U
جهت میدان
field displacement
U
جابجایی میدان
demagnetizing field
U
میدان مغناطیس زدا
gold field
U
ناحیه زرخیز
field expedient
U
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
field equation
U
معادله ی میدان
field equation
U
معادلات میدان
field exciation
U
تحریک میدان
field exercise
U
تمرین صحرایی
field effect
U
با تاثیر میدانی
field excitation
U
تحریک میدان
field exercise
U
تمرین رزمی
field flux
U
شاره میدان
field engineer
U
مهندس پای کار
grain field
U
کشتزار
field bolt
U
پیچ و مهره
high field
U
میدان قوی
gravitational field
U
میدان گرانش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com