English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
feeding center U مرکز تغذیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feeding U تغذیه
feeding U خورش
feeding cloth U مایه رسان
feeding group U قسمت خوراک دهنده
feeding problem U مشکل تغذیه
feeding ground U محلیکهبهپرندگانغذا دادهمیشود
feeding cloth U پنبه رسان
serial feeding U خورش پیاپی
feeding tube U مخزنریزشتخم
force-feeding U واخوراندن
force-feeding U به زور به خورد کسی دادن
force-feeding U به زور خوراندن
serial feeding U تغذیه نوبتی
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
feeding-bottle U بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle-feeding U تغذیه با بطری
feeding-bottles U بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
breast feeding U تغذیه پستانی
breast-feeding U تغذیه پستانی
feeding group U گروه تغذیه کننده
bottle feeding U تغذیه با بطری
feeding bottle U بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
spoon-feeding U باقاشق غذا دادن
multiread feeding U خورش چند خواندنی
ad lib feeding U تغذیه ازاد
magazine feeding attachment U تجهیزات تغذیه مخزن
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
center U سانتر
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U متمرکز کردن
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U نقطه گره
off center U خارج از مرکز
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center U نقط ه میانی چیزی
off-center <idiom> U عجیب وغریب
center U کیان
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center U میان
center U مرکز
center U وسط ونقطه مرکزی
center U درمرکز قرارگرفتن
center U تمرکز یافتن
center U گروه مرکزی
center U مجمع
chiral center U مرکز کایرال
center strop U نوار پهن تور تنیس
communication center U مرکز مخابرات
communication center U مرکزارتباطات
education center U اموزشگاه
education center U مرکز اموزش
documentation center U مرکز اسناد
center web U مرکز چرخ
center web U هسته
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
center stripe U خط میانی زمین
information center U مرکز اطلاعات
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
inversion center U مرکز وارونگی
direction center U مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction center U مرکز هدایت عملیات
diffracting center U مرکز پراشنده
computer center U مرکز کامپیوتر
computing center U مرکز محاسبات
control center U مرکز کنترل عملیات
control center U مرکزکنترل
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
cost center U مرکز هزینه زا
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center U تمرکز هزینه
data center U مرکز داده ها
data center U مرکز داده
community center U مرکزاجتماع
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
community center U ساختمان محل انجمن
dead center U نقطه مرگ
three center bonding U پیوند سه مرکزی
switching center U مرکز راه گزینی
speech center U مرکز گویایی
sleep center U مرکز خواب
signal center U مرکز پیام
signal center U مرکزارتباطات
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U بازار
vasoconstrictor center U مرکز انقباض عروق
wheel center U مرکز چرخ
detention center U بازداشتگاه
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
dead center <idiom> U کاملا وسط
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
shopping center U مرکز فروش
training center U مرکز اموزش
pintle center U نقطه لولا
operation center U مرکز عملیات
nerve center U مرکزفرماندهی
nerve center U مرکز عصبی
message center U مرکز پیام
luminescent center U هسته لومینسانس
local center U مرکز محلی
pintle center U مرکز لولای جنگ افزار
primary center U مرکز عمده
school center U مرکز اموزش
respiratory center U مرکز تنفسی
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
reserve center U مرکز احتیاط
relay center U مرکز باز پخش
regional center U مرکز منطقهای
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center U مرکز توشه
primary center U مرکز اولیه
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
center strap U نوار پهن تور تنیس
center line U خط وسط زمین
center line U خط میانی زمین
center line U خط مرکز
center line U اسه
center line U خط محور
center lathe U ماشین تراش متمرکز
center land U خط میانی
center ice U قسمت بی طرف زمین
center grinding U دستگاه سنگ متمرکز
center grinding U سنگ چاقو تیزکنی
center gravity U گرانیگاه
center line U خط صفر
center of gravity U مرکز ثقل
center of distribution U مرکز پخش
center of dispersion U مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center of burst U مرکزاصابت گلوله
center of burst U مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy U مرکز تعادل شناوری
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center mark U مرکز سوراخ
center line U مرکزدوران
center gage U مرکز سنج
center forward U بازیگر نوک حمله
center back U بازیگر میانی خط عقب
center back U بک میانی
burst center U مرکز گلوله
burst center U مرکز ترکش
brain center U مرکز مغزی
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
battery center U مرکز اتشبار
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
center base U میدان مرکزی
center bit U مته سه نبش
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U سانترفوروارد
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center drill U مته متمرکز
center drill U مته مرکز
center distance U فاصله ازمرکز
center distance U فاصله مرکزی
center circle U دایره میانی
center circle U دایره وسط زمین
center board U ته قایق بادبانی
active center U مرکز فعال
center of gravity U گرانیگاه
center sleeve U مرغک ماشین تراش
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center of mass U مرکز هیولای هدف
center punch U سنبه نشان
center piece U میانه
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center of resistance U مرکز مقاومت
center of symmerty U مرکز تقارن
center wing U بال میانی
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of impact U مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
symmerty center U مرکز تقارن
center of mass U مرکز هدف
center punch U مرکز سوراخ
center punch U مرکز منگنه
center section U بال میانی
center of gravity U مرکزگرایی
center of pressure U مرکز فشار
center of mass U مرکز جرم
center sleeve U مرکز مجوف
center of mass U مرکز حجم هدف
center spuare U زاویه تمرکز
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center of lift U مرکز برا
arch center for crest U مرکز خمیدگی ستیغ
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com