English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
federal banks U بانکهای فدرال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
federal U متحد
federal U اتحاد
federal U پیمانی
federal U اتفاق
federal U اتحادی
federal U ائتلافی
federal U فدرال
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
federal council U مجلس دولت متحده
Federal style U سبک معماری فدرال
federal authorities U قدرت دولت متحده
federal government U حکومت متحده
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
federal council U مجلس متحده
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
federal bureau of investigation U I.B.F
active federal service U قسمت کادر
active federal service U خدمت کادر
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
federal reserve system U نظام فدرال رزرو
Federal Prosecutor General U دادستان کل
Federal Attorney General U دادستان کل
Federal Prosecutor General U وزیر دادگستری فدرال
Federal Attorney General U وزیر دادگستری فدرال
federal stock number U شماره فنی فدرال
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system U سیستمی که به موجب ان
federal reserve system U سیستم ذخیره فدرال
banks U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks U کپه کردن
banks U سکو
banks U کناره توده
banks U بانک
banks U بانکداری کردن
banks U بطورمتراکم
banks U کپه کردن بلند شدن
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks U کنار
banks U بانک ضرابخانه
banks U ساحل
banks U لب
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks U قسمت برجسته سر پیچ
banks U کرانه دیواری
banks U در بانک گذاشتن
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
banks U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
data banks U base data
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
data banks U بانک اطلاعات
data banks U بانک داده ها
river banks U ساحل رودخانه
fog banks U مه انباشت
clearing banks U بانک پس انداز
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
fog banks U تودهی مه
merchant banks U بانک بازرگانی
blood banks U بانک جمع اوری خون
commercial banks U بانکهای بازرگانی
data banks U پایگاه داده ها
data banks U بانک اطلاعاتی
information banks U بانکهای اطلاعاتی
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
member banks U بانکهای عضو
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
data banks U پایگاه داده
the nile overflows its banks U نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U حکومتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com