Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
family therapy
U
خانواده درمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapy
U
مداوا تداوی
therapy
U
معالجه
therapy
U
درمان
will therapy
U
اراده درمانی
adjunctive therapy
U
درمان جنبی
existential therapy
U
درمان وجودی
x ray therapy
U
درمان با اشعه مجهول
work therapy
U
کاردرمانی
supportive therapy
U
درمان حمایتی
electroshock therapy
U
درمان با ضربه برقی
electroconvulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
direct therapy
U
درمان رهنمودی
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
aversion therapy
U
درمان اجتنابی
behavior therapy
U
رفتار درمانی
conjoint therapy
U
درمان زوجی
convulsive therapy
U
تشنج درمانی
cooperative therapy
U
درمان تعاونی
multiple therapy
U
درمان تعاونی
corrective therapy
U
درمان اصلاحی
depth therapy
U
درمان عمقی
social therapy
U
درمان اجتماعی
sex therapy
U
درمان اختلالات جنسی
gestalt therapy
U
گشتالت درمانی
reality therapy
U
واقعیت درمانی
music therapy
U
موسیقی درمانی
radium therapy
U
معالجه بارادیوم
quadrangular therapy
U
درمان دو زوجی
play therapy
U
بازی درمانی
placebo therapy
U
درمان با دارونما
physical therapy
U
تن درمانی
physical therapy
U
ورزش درمانی
milieu therapy
U
محیط درمانی
recreation therapy
U
سرگرمی درمانی
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
semantic therapy
U
معنا درمانی
role therapy
U
نقش درمانی
religious therapy
U
دین درمانی
relaxation therapy
U
ارمش درمانی
implosive therapy
U
درمان با غرقه سازی تجسمی
indoklon therapy
U
درمان با استنشاق اندوکلون
interpretive therapy
U
درمان تفسیری
marriage therapy
U
درمان زناشویی
endodontic therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
group therapy
U
گروه درمانی
speech therapy
U
گفتار درمانی
endodontic therapy
U
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
U
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
art therapy
U
هنر درمانی
insight therapy
U
بینش درمانی
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
occupational therapy
U
کاردرمانی
active therapy
U
درمان فعال
shock therapy
U
درمان با ضربه برقی
root canal therapy
U
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
root canal therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
electric convulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
root canal therapy
U
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
carbon dioxide therapy
U
درمان با انیدرید کربنیک
insulin shock therapy
U
درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy
U
درمان با اغماء انسولینی
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
encounter group therapy
U
درمان با گروه رویارویی
in a family way
U
ازادانه
in a family way
U
بی رودربایستی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
family
U
تیره
family
U
خانواده
family
U
فامیلی
family
U
خانوار
family
U
خاندان
family
U
اهل
family
U
زوجه
in the family way
U
ابستن
family name
U
اسم خانوادگی
family
U
عیال
family name
U
نام خانوادگی
in a family way
<idiom>
U
حامله بودن
family name
U
نام فامیلی
family man
U
مرد عیالوار
brass family
U
خانوادهسازهایبادی
family men
U
زن و بچه دوست
family men
U
مرد خانواده - دوست
family man
U
مرد خانوادهدار
family tent
U
چادرخانوادگی
violin family
U
انواعویلونها
woodwind family
U
خانوادهسازهایبادی
one-parent family
U
خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
He did it for the sake of his family .
U
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
There seems to be a jinx on that family.
U
به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
family men
U
دارای نانخور
family men
U
عیالمند
family men
U
مرد خانوادهدار
family man
U
زن و بچهدار
to provide for one's family
U
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
خانواده خود را
support a family
U
متکفل مخارج خانوادهای بودن
family man
U
عیالمند
family of curves
U
دسته توابع
[ریاضی]
family of curves
U
دسته منحنی ها
[ریاضی]
schizogenic family
U
خانواده اسکیزوفرنی زا
family man
U
دارای نانخور
family man
U
مرد خانواده - دوست
family man
U
زن و بچه دوست
family men
U
مرد عیالوار
family men
U
زن و بچهدار
family planning
U
تنظیم خانواده
conjugal family
U
خانواده زن و شوهری
consanguine family
U
خانواده هم خون
family trees
U
شجره
extended family
U
خانواده گسترده
family tree
U
شجره نامه
family allowance
U
مدد معاش
family allowance
U
معاش اولاد حق اولاد
family allowances
U
مقرری خانوادگی
family allowances
U
کمک دولت به خانوارها
family asset
U
دارائی خانوادگی
family trees
U
نسب نامه
family trees
U
شجره نامه
family doctor
U
پزشک خانواده
chip family
U
چند تراشه مربوط به هم
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
circuit family
U
خانواده مداری
family names
U
نام خانوادگی
computer family
U
خانواده کامپیوتر
family names
U
نام فامیلی
family names
U
اسم خانوادگی
nuclear family
U
خانواده هستهای
family background
U
پیشینه خانوادگی
family budget
U
بودجه خانواده
gas family
U
خانواده گاز
family tree
U
شجره
handicapped with a family
U
پابست عیال
handicapped with a family
U
گرفتارخانواده
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
he is a shame to his family
U
ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
matronymic family
U
خانواده مادرنامی
member of a family
U
عضو خانواده
family doctors
U
پزشک خانواده
occupational family
U
گروه شغلی
of a noble family
U
اصیل
of a noble family
U
نجیب
font family
U
خانواده فونت
family structure
U
ساخت خانواده
family budget
U
بودجه خانوار
family check
U
کیش همگانی
family expenditure
U
هزینه خانواده
family expenditure
U
هزینه خانوار
family farm
U
مزرعه خانوادگی
family industry
U
صنعت خانوادگی
family law
U
حقوق خانواده
family neurosis
U
روان رنجوری خانوادگی
family of computers
U
خانواده کامپیوترها
family of the prophet
U
اهل بیت پیامبر
family tree
U
نسب نامه
family size
U
تعداد افراد خانواده
patronymic family
U
خانواده پدرنامی
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
Family prayer rug
U
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
motorola 000 family
U
خانواده موتورولا
habit family hierarchy
U
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
extended family system
U
نظام فامیلی گسترده
descendanbts of the family or tribe
U
بنی
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
He cant be tied down to family life.
U
پای بند زندگی خانوادگی نیست
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
A curse has been laid on the family .
U
خانواده لعنت شده یی است
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
wear the pants in a family
<idiom>
U
رئیس خانواده بودن
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed.
U
شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
A single bereavement is enough to affect a whole family.
<proverb>
U
یک داغ دل بس است براى قبیله اى .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com