Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail soft
U
تخریب
fail soft
U
تخریب تدریجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
without fail
U
حتما البته بی تخلف
fail
U
شکست خوردن
fail out
U
ریزش کردن
fail
U
قصور کردن
fail
U
ورشکست شدن
fail
U
درماندن
fail
U
وا ماندن
fail
U
عقیم ماندن ورشکستن
fail
U
رد شدن قصور ورزیدن
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail
U
رد شدن
fail
U
مردود شدن
fail back
U
یدکی
fail back
U
پشتیبان
fail safe
U
با خرابی امن
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
U
تخریب امن
fail-safe
U
با خرابی امن
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe
U
تخریب امن
fail softly
U
با خرابی ملایم
to fail
[memory]
U
درماندن
[حافظه یا خاطره]
to fail
[memory]
U
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
fail softly
U
با خرابی تدریجی
power fail restart
U
سهولتی که یک کامپیوتر راقادر می سازد تا پس از قطع برق به عملیات عادی خودبرگردد
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
to fail to provide an answer
U
درماندن در دادن پاسخ
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
To flunk a course . To fail an exam.
U
در امتحان رد شدن
How did you make out? Did you succeed or fail?
U
شیری یا روباه ؟
To pass (fail,flunk) an exam.
U
درامتحان قبول ( رد )شدن
His deeds fail to square with his words.
U
عملش با حرفش نمی خواند
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
U
متن روی صفحه
soft
U
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
U
توپ کم جان
soft
U
ضعیف
soft
U
نیمبند
soft
U
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
it is too soft
U
پر نرم است
soft
<adj.>
U
نرم وقابل انعطاف
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft to the f.
U
نرم
soft
U
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
گوارا
soft
<adj.>
U
نرم
soft
U
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
<adj.>
U
ملایم
soft
<adj.>
U
لطیف
soft
U
نرم
soft
U
لطیف
soft
U
سبک شیرین
soft
U
نیم بند
soft
U
عسلی
soft
U
مهربان نازک
soft
U
ملایم
soft shelled
U
نرم پوسته
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shoulder
U
شانه هموار
soft skin
U
پوسته نرم
soft solder
U
لحیم قلع
soft spot
U
شولات
soft spot
U
ناحیه نشست
soft start
U
اغاز نرم
soft technology
U
تکنولوژی نرم
soft drink
U
نوشابه غیر الکلی
soft start
U
راه اندازی نرم
soft shelled
U
دارای پوسته تردوشکننده
soft lead
U
سرب نرم
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
soft money
U
پول ضعیف
soft radiation
U
تابش نرم
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
U
تخم ماهی نر
soft sand
U
شکرسنگ
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored
U
بخش شده غیر ملموس
soft shell
U
دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
U
نرم پوسته
soft tooling
U
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft target
U
هدفبدوندفاع
soft option
U
انتخابآسانترینراه
soft furnishings
U
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency
U
پولباواحدپولیکمارزش
soft ray
U
بالهنرم
soft touch
U
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel
U
پاستلخشک
soft drinks
U
شربت
soft drinks
U
نوشابه
soft drinks
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
U
شربت
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water
U
اب شیرین
soft water
U
اب سبک
soft water
U
اب خوشگوار
soft drink
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft wood
U
چوب نرم
soft x rays
U
پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays
U
پرتوایکس نرم
soft drinks
U
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
U
نوشابه
soft headed
U
ساده لوح
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell
U
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
U
چاپلوسی
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
soft tube
U
لامپ نرم
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft loan
U
وام اسان
soft loan
U
وام بدون دردسر
soft loans
U
وام اسان
soft loans
U
وام بدون دردسر
soft palate
U
کام گوشتی
soft palate
U
شراع الحنک
soft palates
U
کام گوشتی
soft palates
U
شراع الحنک
soft hearted
U
نرم دل
soft-hearted
U
نازک دل
soft-hearted
U
نرم دل
soft spoken
U
معتدل
soft spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
U
معتدل
soft-spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft hearted
U
نازک دل
it is a soft snap
U
کاری ندارد
soft landing
U
فرود نرم
soft coal
U
ذغال سنگ چاق
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft error
U
خطای ملموس
soft eye
U
چشمی ساده
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font
U
فونت نرم
soft font
U
فونت استقراری
soft goods
U
کالاهای بی دوام
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
soft iron
U
اهن نرم
soft laid
U
نرم تابیده
soft coal
U
ذغال سنگ قیردار
soft anneal
U
گداختن نرم
soft anneal
U
نرم تاباندن
soft base
U
باز نرم
soft bill
U
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill
U
مرغ مگس خوار
soft boiled
U
نیم بند حساس
soft boiled
U
احساساتی
soft boiled
U
دل رحیم
soft porn
U
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
it is a soft snap
U
چیزی نیست کاراسانی است
soft acid
U
اسید نرم
A warm and soft bed .
U
رختخواب گرم ونرم
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
soft iron sphere
U
گوی قطبنما
soft page break
U
قطع صفحه
soft missile base
U
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft missile base
U
سکوی بی حفاظ
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
velvet feels soft
U
مخمل به لامسه نرم است
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
soft-drink dispenser
U
جایگاهنوشیدنیسبک
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
soft shell clam
U
صدفپوستنازک
soft cell boundaries
U
محدوده ازاد سل
soft sectored disk
U
دیسک خام
soft vane meter
U
سنجه پره مغناطیسی
soft drawn copper wire
U
سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of .
<proverb>
U
با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
the soft side of the coat isin
U
انروی نیم تنه که نرم است تواست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com