English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extra charge U هزینه فوق العاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extra- U بسیار خیلی
extra U بسیار خیلی
extra U خارجی
extra U یدکی
extra U فوق العاده اضافی
extra U زائد
extra U زیادی
extra- U کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra- U موضوعی که زیادی است
extra U بزرگ
extra U علاوه
extra U اضافه
extra- U خارجی
extra- U اضافه
extra- U بزرگ
extra- U فوق العاده اضافی
extra- U زائد
extra- U زیادی
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra U موضوعی که زیادی است
extra U کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra- U علاوه
extra- U یدکی
extra <adj.> U خاص
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra <adj.> U علاوه
extra <adj.> U اضافه
extra <adj.> U ویژه
extra expenses U هزینه نهایی
extra expenses U هزینه های اضافی
extra tuition U تدریس خصوصی
extra-group U ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
extra bed U تخت خواب اضافه
extra-mural U فرا دیواری
extra-mural U فرا -
extra-mural U فرا شهری
extra-mural U میان دانشگاهی
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
extra cosmical U بیرون ازگیتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra cost U هزینه اضافی
extra cover U بازیگر بل گیر
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to go the extra mile for someone <idiom> U [برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
extra-mural U ویژهی دانشجویان پاره وقت
extra cranial U بیرون ازجمجمه
extra-curricular U فوق برنامه
extra professional U بیرون ازپیشه یاحرفه
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra regular U بیقاعده
extra scientific U ماورای علم
extra special U فوق العاده
extra special U ویژه
extra special U مخصوص
extra spectral U خارج طیفی
extra terrestrial U بیرون از
extra terrestrial U زمین
extra-mural U فرادانشگاهی
extra-marital U خارج از زناشویی
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
extra-curricular U زنا
extra premium U پاداش اضافی
extra physical U بیرون ازقواعدطبیعی
extra official U غیر رسمی
extra cranial U ازجمجمه بیرون
extra current U جریان اضافی
extra duty U خدمت اضافی
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
extra equipment U تجهیزات اضافی
extra equipment U متعلقات ویژه
extra essential U غیراصلی
extra essential U غیرضروری
extra time U وقت اضافی
extra legal U غیرقانونی
extra period U وقت اضافی
extra official U بیرون ازوفایف اداری
natives Olivenöl extra U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
extra good time U وقت معافیت از زندان
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I crossed out the extra expenses . U هزینه های اضافی را قلم زدم
extra good time U معافی مشروط از زندان
Could you put an extra bed in the room? U آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
extra special flexible wire rope U طناب فولادی ویژه
in charge U متصدی
in charge <adj.> U پاسخگو
in charge <adj.> U مسئول
take over in charge U تحت اختیار دراوردن
on charge of U به اتهام
like charge U شارژ همنام
like charge U قطبهای همنام
take over in charge U تصدی
in the charge of <idiom> U تحت مراقب یا نظارت
in charge <idiom> U مسئول بودن
(in) charge of something <idiom> U مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
charge U عهده دارکردن
charge U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge U محفظهای
charge U که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge U تصدی
charge U بدهکار کردن
charge U مطالبه بها
charge U دستگاه با ماده منفجره
charge U شارژ کردن شارژ
charge U گماشتن
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U زیربار کشیدن
charge U متهم ساختن
charge U پرکردن
charge U موردحمایت
charge U بار الکتریکی
charge U متهم کردن
charge U خرج
charge U خرج منفجره
charge U پر کردن
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge U بار
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge U خطای حمله
charge U حمله به حریف
charge U اتهام
charge U بار مسئولیت
charge U بار کردن
charge U عهده داری
charge U حمله اتهام
be charge with U متهم شدن به
charge U هزینه
charge U وزن
satchel charge U خرج خورجینی
space charge U بار پیرامونی
soaking charge U بار سولفات زدای
snow charge U بار برف
shaped charge U خرج مقعر
powder charge U خرج پرتاب گلوله
shaped charge U خرج گود
propellant charge U خرج پرتاب
volume charge U بار حجمی
section charge U خرج جزء جزء
propelling charge U خرج پرتاب
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
section charge U خرج چند قسمتی
residual charge U بار الکتریکی مانده
satchel charge U خرج کیسهای
unlike charge U قطب غیر همنام
space charge U ناحیه بار فضا
spinning charge U بار چرخان
to give in charge U سپردن
supplementary charge U خرج تکمیلی
to give in charge U تسلیم کردن
to charge a gun U خرج در تفنگ گذاشتن
supplementary charge U خرج یدکی خرج اضافی
telephone charge U هزینه تلفن
tapering charge U پر کردن شیبدار
surface charge U بار سطحی
toll charge U باج
total charge U بارگذاری کامل
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
statement of charge U اعلام اتهامات
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
static charge U برق ساکن
sticky charge U خرج چسبنده
sticky charge U خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
trickle charge U پر کردن اهسته
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
zero charge potential U پتانسیل بار صفر
export charge U حقوق صادرات
What's the charge per hour? U کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge U حداقل هزینه
minimum charge U حداقل قیمت
What's the charge per day? U اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
export charge U هزینه صادرات
export charge U تعرفه صادرات
import charge U حقوق واردات
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
import charge U تعرفه واردات
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per mile? U اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? U آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
elementary charge U بار الکترون [فیزیک]
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
import charge U هزینه واردات
explosive charge U دستگاه با ماده منفجره
charge indicator U اندازهشارژ
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
to charge the battery U باتری را بار کردن
bursting charge U دستگاه با ماده منفجره
community charge U گونهایمالیات
charge nurse U سر پرستار
charge hand U کارگر معمولی
baton charge U حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
elementary charge U بار بنیادی [فیزیک]
electric charge U بار برقی
counter charge U تهمت متقابله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com