English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emergency relief U رهایی از بلایا
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relief U خلاص کردن
relief U کم کردن
relief U نقشه برداری عوارض زمین
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
in relief U بطور برجسته
in relief U برجسته
by way of relief U برای تنوع
relief well U چاه بارشکن
relief well U چاه تخلیه
relief well U چاه فشارشکن
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief U رهایی
relief U حجاری برجسته
relief U تسکین
relief U رفع نگرانی
relief U امداد
relief U کمک
relief U اعانه
relief U فراغت ازادی
relief U راحتی
relief U اسودگی
relief U خط بر جسته
relief U کاهش
relief U ترمیم اسایش خاطر
relief U تشفی
relief U جانشین
relief U برجسته کاری
relief U تحفیف
relief U معافیت
relief U تسکینی
relief U گره گشایی جبران
relief valve U شیر خلاص
relief valve U شیر فشارشکن
relief valve U شیر اطمینان
relief time U زمان استراحت
relief of sentry U عوض نگهبان
tax relief U کاهشمبلغمالیاتی
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
stucco relief U گچبریهای برجسته
terrain relief U پستی وبلندی زمین
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
work relief U استراحت توام با کار
pauper relief U بینوایان
relief printing U چاپگربرجسته
terrain relief U شکل فاهری زمین
relief maps U نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
high relief U نقوش برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
relief angle U زاویه ازاد
refugee relief U کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
low relief U نقش نیم برجسته
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
narrative relief U نقش برجسته روایتی
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief U اعانه
mezzo relief U نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief map U نقشه برجسته نما
relief map U نقشه برجسته
relief interval U استراحت متناوب
relief in place U تعویض یکانها در محل
relief in place U تعویض در محل
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund U وجوه اعانه
relief emboss U نقشه برجسته
relief emboss U برجسته
refugee relief U نجات پناهندگان
bas-relief U برجسته کوتاه
relief angle U زاویه خلاصی
relief [from pain] U تسکین [درد]
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
relief [from pain] U کاهش درد
high relief U برجستگی زیاد
bas-relief U برجسته کاری
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
bas-relief U نقش کم برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
bas relief U برجسته کوتاه
debt relief U بخشش بدهکای
bas relief U نقش کم برجسته
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U وقت ضیق
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency U خیلی خیلی فوری
emergency U حتمی
emergency U ناگه اینده اورژانس
emergency U اضطرار
emergency U فوریت
emergency U ضروری
emergency U فوق العاده اضطراری
emergency U غیر منتظره حیاتی
emergency U مهم
emergency U اورژانس
emergency U امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency U اضطراری
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
air relief cock U مجرای تهویه
pressure relief valve U دریچهتخلیهفشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
air relief valve U دریچههوا
pressure-relief valve U دریچهتخلیهفشار
emergency exit U در خروج اضطراری
emergency regulator U تنظیمکنندهفوری
emergency services U اورژانس
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
Accident and Emergency U اتاق عمل اورژانس
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency door U در خطر
emergency door U خروجی خطر
emergency door U دراضطراری
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency exit U خروج اضطراری
emergency fund U وجوه اضطراری
emergency lamp U لامپ اضطراری
emergency leave U مرخصی اضطراری
emergency leave U سطح اماد اضطراری
emergency leave U سطح امادلازم برای بسیج
emergency lighting U روشنایی اضطراری
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency cryptosystem U سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency conditions U شرایط اضطراری
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency air U هوای اضطراری
emergency antenna U انتن اضطراری
emergency brake U ترمز اضطراری
emergency burial U تدفین اضطراری
emergency burial U دفن درمحل
state of emergency U حالت اضطرار
emergency call U خبر یا مکالمه اضطراری
emergency care U مراقبتهای فوری
emergency cartridge U کارتریج اضطراری
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency loading U بارگذاری فوق العاده
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency risk U ریسک اضطراری
emergency risk U خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble U رهگیری اضطراری
emergency station U محل اضطراری
emergency switch U کلید اضطراری
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
emergency treatment U معالجه اورژانس
emergency treatment U معالجه اضطراری
emergency valve U شیر اضطراری
emergency works U کارهای اضطراری
in case of emergency U هنگام اضطرار
in case of emergency U درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency repair U تعمیر اضطراری
emergency reaction U واکنش اضطرار
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
emergency priority U تقدم فوری
emergency ration U جیره اضطراری
emergency measure U سنجش اضطراری
emergency ration U جیره فوق العاده
emergency maintenance U نگهداشت اضطراری
emergency operation U کارکرد
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
air defense emergency U وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency support vessel U کشتیپشتیبانیفوری
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
emergency push button U تکمه اضطراری
emergency generator set U دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] U اتاق عمل اورژانس
emergency medical treatment room U اتاق عمل اورژانس
path [corridor] for emergency vehicles U راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . U فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com