English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electronic structure U ساختار الکترونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic U پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic U روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic U مشابه 3510
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic U الکترونیک
electronic U شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic U داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic U سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic U باس ولتاژ کم
electronic U 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic U قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic U سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic U الکترونیکی
electronic U الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic calculator U حسابگر الکترونیکی
electronic excitation U تحریک الکترونی
electronic filling U پر کردن الکترونیکی
electronic flash U فلاش الکترونی
electronic formula U فرمول الکترونی
electronic jamming U پخش پارازیت
electronic jamming U تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
electronic magazine U مجله الکترونیکی
electronic mail U پست الکترونیکی
electronic microscope U میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation U مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic engineer U کارشناس الکترونیک
electronic engineer U مهندس الکترونیک
electronic concentration U غلظت الکترون
electronic beam U اشعه ی الکترونیکی
electronic brain U مغز الکترونیکی
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge U بار بنیادین
electronic components U اجزاء الکترونیکی
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic control U فرمان الکترونیکی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
electronic current U جریان الکترونی
electronic current U جریان الکترونها
electronic deception U فریب الکترونیکی
electronic density U چگالی الکترونی
electronic element U عنصر الکترونیکی
electronic element U بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission U انتشار الکترونها
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic pen U قلم الکترونیکی
electronic switch U سوئیچ الکترونی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
electronic warfare U میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare U جنگ الکترونیک
electronic voltmeter U ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
electronic transition U جهش الکترونی
electronic control U کنترل الکترونیکی
electronic printer U چاپگر الکترونیکی
electronic publishing U انتشارات الکترونیکی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
electronic rectifier U یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier U یکسوساز الکترونی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic spreadsheet U صفحه گسترده الکترونیکی
electronic piano U پیانوالکتریکی
electronic ballast U بالنالکتریکی
electronic scales U ترازویالکتریکی
electronic security U تامین الکترونیکی
electronic viewfinder U پایندهتصویرالکتریکی
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
electronic tag U لباس ردیاب
electronic tag U مانیتور مچ پا
electronic tagging U لباسردیاب
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
electronic bulletin board U یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic counter measure U جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic countermea sures U پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic data processing U پردازش الکترونیکی داده
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
integrate electronic component U قطعه الکترونیکی مجتمع
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
electronic data processing system U سیستم پردازش الکترونیکی داده
email [short for electronic mail] U رایانامه
email [short for electronic mail] U ایمیل
email [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
structure U طریقه
structure U پیکره
structure U ساخت
structure U چهارچوب دار [قالی]
structure U ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure U سازمان سازمان دادن
structure U استخوان بندی
structure U روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structure U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure U سازه
structure U ساختار ساخت
structure U ساختمان اسکلت فلزی
structure U سبک
structure U پی ریزی کردن ساختار
structure U اساس
structure U بنیان
structure U تشکیلات دادن
structure U بنا
structure ساختار
structure U سازمان
structure U ترکیب سبک
structure U ساختمان
population structure U ساخت جمعیت
power structure U ساخت قدرت
plex structure U ساختار شبکه یا دادهای که هر گره آن به سایرین وصل است
population structure U ترکیب جمعیت
relational structure U ساختار رابطهای
primary structure U ساختمان اصلی
primary structure U ساختمان اولیه
program structure U ساخت برنامه
pyramidal structure U ساختار هرمی
phrase structure U با ساخت عبارتی
personality structure U ساخت شخصیت
market structure U بنیان بازار
market structure U ساخت بازار
loop structure U ساختار حلقهای
list structure U ساختار لیست
linear structure U ساختار خطی
lewis structure U ساختار لوویس
latent structure U ساخت نهفته
mental structure U ساخت ذهنی
molecular structure U ساختار مولکولی
nested structure U ساختار لانهای
perceptual structure U ساخت ادراکی
pawn structure U ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
nut structure U ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
nuclear structure U ساختار هستهای
nonisomorphic structure U ساختارهای ناهمریخت
network structure U ساختار شبکهای
structure [first order] U ساختار [ریاضی]
ring structure U ساختار حلقهای
structure of an animal U جانور
tubular structure U ساختمانمیلهای
surface structure U روساخت
tree structure U ساخت درختی
tree structure U ساختار درخت
tree structure U ساختاردرختی
unit structure U سازمان یکان
unit structure U استخوانبندی یکان
support structure U ساختارپشتیانیکننده
structure of the biosphere U چرخهزیستکره
structure of a plant U ساختمانگیاه
structure of a mushroom U ساختمانقارچ
fabric structure U ساختارپارچه
structure of an animal U ساختمان
structure of a poem U سبک یاساختمان شعر
selection structure U ساختار گزینشی
super structure U روسازی
internal structure U سازه داخلی
vase structure U بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
algebraic structure U ساختار جبری [ریاضی]
sequence structure U ساختار ترتیبی
shell structure U ساختار لایهای
shell structure U ساختارپوستهای
simple structure U ساخت ساده
soil structure U ساختمان خاک
static structure U ساخت ایستا
structure chart U نمودار ساختار
structure factor U عامل ساختار
metal structure U بنیانفلزی
laminated structure U ساختمان متورق
economic structure U ساختار اقتصادی
class structure U ساخت طبقاتی
cellular structure U ساختارسلولی سازه سلولی
cellular structure U ساختار شبکهای
cartesian structure U ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
capital structure U بنیان سرمایه
capital structure U ساخت سرمایه
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
data structure U ساختمان داده ها
block structure U ساختار بلوکی
block structure U ساخت کندهای
banded structure U ساختارنواری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com