English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electronic piano U پیانوالکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piano U پیانو
piano U ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
grand piano U پیانوی بزرگ و افقی
He plays the piano too U پیانو هم می زند
She plays the piano well. U خوب پیانومی زند
You can lift the piano alone. U تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
upright piano U ساختمانپیانو
giuoco piano U جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
to key a piano U پیانویی راکوک کردن
toa one piano with another U یک پیانوراباپیانودیگرجورکردن
piano hinge U لولای قدی
piano accordion U اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
piano player U اسباب پیانو زنی
piano player U پیانوزن
player piano U پیانو خودکار
to key a piano U مایه پیانویی رادرست کردن
piano or pianoforte U پیانو
He doesnt play the piano either . U پیانوهم نمی زند
upright piano action U عملمستقیمپیانو
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic U سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic U پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic U روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic U مشابه 3510
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic U الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic U الکترونیک
electronic U الکترونیکی
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic U شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic U 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic U قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic U سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic U باس ولتاژ کم
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic U داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic rectifier U یکسوساز الکترونی
electronic security U تامین الکترونیکی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
electronic spreadsheet U صفحه گسترده الکترونیکی
electronic rectifier U یکسوکننده الکترونی
electronic printer U چاپگر الکترونیکی
electronic pen U قلم الکترونیکی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic structure U ساختار الکترونی
electronic switch U سوئیچ الکترونی
electronic tag U لباس ردیاب
electronic tag U مانیتور مچ پا
electronic viewfinder U پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales U ترازویالکتریکی
electronic tagging U لباسردیاب
electronic ballast U بالنالکتریکی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
electronic warfare U میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare U جنگ الکترونیک
electronic voltmeter U ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
electronic transition U جهش الکترونی
electronic modulation U مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic engineer U مهندس الکترونیک
electronic emission U انتشار الکترونها
electronic element U بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic element U عنصر الکترونیکی
electronic density U چگالی الکترونی
electronic brain U مغز الکترونیکی
electronic deception U فریب الکترونیکی
electronic publishing U انتشارات الکترونیکی
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
electronic current U جریان الکترونها
electronic current U جریان الکترونی
electronic charge U بار بنیادین
electronic components U اجزاء الکترونیکی
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic control U کنترل الکترونیکی
electronic control U فرمان الکترونیکی
electronic engineer U کارشناس الکترونیک
electronic excitation U تحریک الکترونی
electronic beam U اشعه ی الکترونیکی
electronic microscope U میکروسکوپ الکترونی
electronic mail U پست الکترونیکی
electronic magazine U مجله الکترونیکی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
electronic concentration U غلظت الکترون
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic calculator U حسابگر الکترونیکی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic jamming U تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic jamming U پخش پارازیت
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
electronic formula U فرمول الکترونی
electronic flash U فلاش الکترونی
electronic filling U پر کردن الکترونیکی
integrate electronic component U قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic bulletin board U یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
electronic data processing U پردازش الکترونیکی داده
electronic countermea sures U پیش گیریهای ضد الکترونیکی
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic counter measure U جنگهای الکترونیکی
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
email [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
electronic data processing system U سیستم پردازش الکترونیکی داده
email [short for electronic mail] U ایمیل
email [short for electronic mail] U رایانامه
e-mail [short for electronic mail] U رایانامه
e-mail [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] U ایمیل
electronic counter counter measures U اقدامات ضد ضد الکترونیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com