Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electronic formula
U
فرمول الکترونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
صیغه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
فرمول
formula
U
قاعده
formula
U
دستور
formula
U
قاعده رمزی
formula
U
ورد
the islamic formula
U
شهادتین
the islamic formula
U
is
swearing formula
U
سوگند نامه
taylor formula
U
فرمول تیلور
swearing formula
U
قسم نامه
structural formula
U
فرمول گسترده
structural formula
U
فرمول ساختاری
wedge formula
U
فرمول گوهای
cosine formula
U
قانون کسینوس
[ریاضی]
constitutional formula
U
فرمول ساختاری
dispersion formula
U
فرمول پاشندگی
sine formula
U
قانون سینوس ها
[ریاضی]
cosine formula
U
قانون کاشانی
[ریاضی]
string formula
U
فرمول رشتهای
formula weight
U
وزن فرمولی
formula car
U
اتومبیل مسابقه
formula of contract
U
صیغه عقد
emprical formula
U
فرمول تجربی
empirical formula
U
فرمول ساده
empirical formula
U
فرمول خام
mil formula
U
فرمول میلیم
mil formula
U
رابطه میلیمی
molecular formula
U
فرمول مولکولی
perspective formula
U
فرمول تجسمی
projection formula
U
فرمول تصویری
pronounce the formula of a specified
U
صیغه جاری کردن
flow formula
U
رابطه جریان
condensed structural formula
U
فرمول ساختاری فشرده
gram formula weight
U
وزن فرمولی به گرم
spearman brown prophecy formula
U
فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
electronic
U
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic
U
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic
U
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic
U
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic
U
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic
U
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
U
روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic
U
مشابه 3510
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic
U
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic
U
الکترونیک
electronic
U
الکترونیکی
electronic
U
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic
U
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic
U
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic
U
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic
U
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic
U
باس ولتاژ کم
electronic
U
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic
U
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic structure
U
ساختار الکترونی
electronic tuning
U
تنظیم الکترونی
electronic publishing
U
انتشارات الکترونیکی
electronic radiation
U
تشعشع الکترونی
electronic rectifier
U
یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier
U
یکسوساز الکترونی
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic spreadsheet
U
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic transition
U
جهش الکترونی
electronic switch
U
سوئیچ الکترونی
electronic voltmeter
U
ولت سنج الکترونیکی
electronic warfare
U
جنگ الکترونیک
electronic tag
U
لباس ردیاب
electronic tagging
U
لباسردیاب
electronic viewfinder
U
پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales
U
ترازویالکتریکی
electronic ballast
U
بالنالکتریکی
electronic tag
U
مانیتور مچ پا
electronic piano
U
پیانوالکتریکی
industrial electronic
U
الکترونیک صنعتی
electronic warfare
U
میدان جنگ الکترونیکی
electronic concentration
U
غلظت الکترون
electronic current
U
جریان الکترونی
electronic current
U
جریان الکترونها
electronic deception
U
فریب الکترونیکی
electronic density
U
چگالی الکترونی
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
electronic element
U
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission
U
انتشار الکترونها
electronic engineer
U
مهندس الکترونیک
electronic engineer
U
کارشناس الکترونیک
electronic security
U
تامین الکترونیکی
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control
U
فرمان الکترونیکی
electronic calculator
U
حسابگر الکترونیکی
electronic computer
U
کامپیوتر الکترونیکی
electronic beam
U
اشعه ی الکترونیکی
electronic brain
U
مغز الکترونیکی
electronic camputer
U
ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge
U
بار بنیادین
electronic components
U
اجزاء الکترونیکی
electronic control
U
تنظیم الکترونیکی
electronic control
U
کنترل الکترونیکی
electronic excitation
U
تحریک الکترونی
electronic filling
U
پر کردن الکترونیکی
electronic printer
U
چاپگر الکترونیکی
electronic magazine
U
مجله الکترونیکی
electronic mail
U
پست الکترونیکی
electronic microscope
U
میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation
U
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music
U
موسیقی الکترونیکی
electronic navigation
U
ناوبری الکترونیکی
electronic navigation
U
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic office
U
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic pen
U
قلم الکترونیکی
electronic locator
U
فلزیاب رادیویی
electronic interfrence
U
تداخل الکترونیکی
electronic flash
U
فلاش الکترونی
electronic lens
U
عدسی یا لنز الکترونی
electronic jamming
U
پخش پارازیت
electronic jamming
U
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
latent electronic image
U
تصویر الکتریکی پنهان
electronic bulletin board
U
یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic fund transfer
U
ارسال الکترونیکی دارائی
industrial electronic computer
U
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic data processing
U
پردازش الکترونیکی داده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic transfer of data
U
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic power supply
U
منبع تغذیه الکترونیکی
electronic counter measure
U
جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures
U
اقدامات ضد الکترونیکی
secure electronic transactions
U
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic countermea sures
U
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
U
رایانامه
email
[short for electronic mail]
U
پست الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
U
ایمیل
electronic data processing system
U
سیستم پردازش الکترونیکی داده
e-mail
[short for electronic mail]
U
ایمیل
e-mail
[short for electronic mail]
U
پست الکترونیکی
electronic counter counter measures
U
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
U
رایانامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com