Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eight speed gear drive
U
گیربکس هشت دنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
variable speed gear drive
U
گیربکس قابل تنظیم
Other Matches
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
bevel gear drive
U
جعبه دنده مخروطی
speed reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
constant speed drive
U
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
variable speed drive
U
محرکه پلهای
out of gear
U
ازهم سواشده
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
خراب
gear
U
ادوات
gear
U
افزار
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
gear
U
جعبه دنده
gear in
U
درگیر شدن
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
in gear
U
دایر
in gear
U
اماده حرکت
gear
U
اسباب لوازم
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
gear
U
انتقال دادن
to go out of gear
U
خراب شدن
gear
دنده
gear
چرخ دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear
مجموع چرخهای دنده دار
in gear
U
اماده
drive
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive
U
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
U
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
U
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
U
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
رانش سواری دوندگی
drive
U
فرمان
drive
U
محرکه گیربکس
drive
U
جلو بردن
drive
U
گرداننده
to drive at
U
توجه داشتن به
to drive away
U
دورکردن
d.c. drive
U
ماشین جریان دائم
to take a drive
U
سواری کردن
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
drive way
U
مسیر اتومبیل رانی
drive way
U
جاده خیابان
to drive at
U
قصد داشتن از
to drive out
U
بیرون کردن
on drive
U
ضربه بسمت توپزن
to drive away
U
دفع کردن
self-drive
U
اتومبیلیبارانندهخودکار
drive
U
سواری کردن کوبیدن
drive
U
بردن
drive
U
تحریک کردن
drive!
U
برون!
[با ماشین]
drive-in
U
درایواین
drive
U
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
U
راندن
off drive
U
ضربه به سمت راست
drive at
<idiom>
U
سعی درگفتن چیزی
drive
U
ولت محرک
drive
U
سائق
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
U
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
U
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
U
ضربه درایو
drive
U
ضربه از پایین
drive
U
فرار گل زن
drive
U
گریز پا به توپ
drive
U
دنده
drive
U
شفت
drive
U
رانندگی کردن
drive
U
راندن گرداندن گرداننده
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
landing gear
U
ارابه فرود
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
crown gear
U
چرخ دنده محدب
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
spur gear
U
دنده ملخی
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
low gear
U
دنده کندکن
driving gear
U
چرخ دنده محرک
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
head gear
U
پوشش سر
spur gear
U
چرخ دندانه دار
gear wheel
U
چرخ دنده
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
switch gear
U
وسیله اتصال
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
high gear
U
دنده قوی خودرو
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
head gear
U
روسری
steering gear
U
جعبه فرمان
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
control gear
U
دستگاه کنترل
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear cutter
U
فرز
gear cutter
U
دنده تراش
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear grinder
U
ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear level
U
تبدیل کردن
gear level
U
دسته دنده
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
gear case
U
جعبه دنده
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear box
U
گیربکس
gear box
U
جعبه دنده
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear
U
متعلقات فیوز
gear pump
U
پمپ دندهای
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
external gear
U
تاج دندانه خارجی
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
flight gear
U
لباس پرواز
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
foxer gear
U
صداساز
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
planetary gear
U
دنده خورشیدی
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
mess gear
U
وسایل غذاخوری
worm gear
U
دنده مارپیچی
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
tumble gear
U
چرخ واسطه
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
gear housing
U
پوششچرخدنده
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
training gear
U
گردونه در سمت
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
beaching gear
U
سرسره قایق
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
reverse gear
U
دنده معکوس
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
worm gear
U
دنده مورب
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
gear cable
U
کابلچرخدنده
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
gear wheels
U
چرخ دنده ها
breathing gear
U
ماسک تنفسی
breathing gear
U
وسیله تنفسی
change gear
U
چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
bevel gear
U
چرخ دندانه مخروطی
bevel gear
U
دنده مورب
bevel gear
U
دنده کرامویل
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
disc drive
U
درایودیسک
tape drive
U
نوار ران
chain drive
U
زنجیرهکششی
drive shafts
U
محور رانش
disk drive
U
گرده چرخان
disk drive
U
گرده ران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com