Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
early German history
U
تاریخ ابتدایی آلمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise .
<proverb>
U
زود بخواب و زود بر خیز .
to go down in history
U
در تاریخ ثبت شدن
history
U
تاریخ
history
U
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
history
U
تاریخچه
history
U
سابقه پیشینه
history
U
بیمارنامه
history
U
خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
history
U
صفحاتی که مشاهده شده
natural history
U
تاریخ طبیعی
History is the best testimony.
U
تاریخ بهترین شاهد است
literary history
U
تاریخ ادبیات
maintenance history
U
تاریخ تعمیرات
modern history
U
تاریخ معاصر
economic history
U
تاریخ اقتصادی
life history
U
تاریخچه زندگی
materiel history
U
خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
case history
U
سوابق
case history
U
تاریخچه
case history
U
سابقه مرض ودرمان
case history
U
شرح حال
medizeval history
U
تاریخ قرون وسطی
consumption history
U
شرح حال مصرف کالائی خاص
Ancient history
U
تاریخ باستان
An Out line of European history .
U
کلیات تاریخ اروپ؟
economic interpretation of history
U
تفسیر اقتصادی تاریخ
This house has a strange history.
U
تاریخچه این خانه عجیب است
How do you say ... in German?
U
چطور به آلمانی بگیم ... ؟
To leave ones mark in the pages of history .
U
درتاریخ از خود نام ونشانی با قی گذاشتن
German measles
U
سرخجه المانی
German measles
U
سرخجه
West German
U
آلمانغربی
German thyme
U
آویشن
[آویشن معمولی]
[گیاه شناسی]
the German question
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
german shepherd
U
سگ پلیس
german shepherd
U
سگ گرگ
german silver
U
ورشو
german tinder
U
قو
the German issue
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
cousin german
U
عمو زاده
German Order
U
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
German tile
U
سفال تو گود
German expatriates
U
شهروندهای آلمانی مقیم خارج
cousin german
U
عمه زاده
german shepherd
U
سگ راهنما
German measles
U
سرخجه
[پزشکی]
German measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
German measles
U
سرخک آلمانی
[سرخجه]
[پزشکی]
I don't know any German people other than you.
U
من هیچ آلمانی به غیر از تو را نمی شناسم.
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
German rye bread
U
نانشیاردارآلمانی
german giant swing
U
افتاب شکسته
events to mark the Day of German Unity
U
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
early
U
مربوط به قدیم عتیق
early
U
اولیه
early
U
در ابتدا
early
U
بزودی
early as possible
U
هرچه زودتر
early
U
در اوایل
early
U
زود
We set off early for ...
U
ما
[صبح ]
زود به ... رهسپار شدیم.
an early visit
U
دیدنی بموقع
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
early poets
U
شعرای پیشین
early peaches
U
هلوی پیش رس یازودرس
early riser
U
ادم سحرخیز
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early answer
U
پاسخ زود
early fruit
U
میوه پیش رس یا زودرس
as early aspossible
U
هر چه زودتر
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
early bird
U
ادم سحرخیز
early spring
U
سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early in the year
U
دراوایل سال
early in the morning
U
صبح زود
early maturing
U
زودرس
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
U
اعلام خطر کردن
early-warning
U
اعلام خطر کردن
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
He is an early riser.
U
صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
Early in the morning.
U
صبح زود
early rising
U
سحرخیزی
early rising
U
زود خیزی
early rise
U
زودخیز
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
early resupply
U
تجدیداماد در حین عملیات
early resupply
U
تجدید اماد به موقع
early rise
U
سخرخیز
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early event time
U
زودترین زمان وقوع یک واقعه
Everyone retired early that night.
U
در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
airborne early warning
U
اعلام خطر هوابرد
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
airborne early warning
U
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
currency of early islam
U
درهم
to make an early start
U
زود حرکت کردن
to make an early start
U
زودرهسپار شدن
Far into the night . Into the early hours.
U
تا دم دمهای صبح
For petes sake , come early .
U
با لا غیرتا" زود بیا
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
The early bird gets the worm.
<proverb>
U
سحر خیز باش تا کامروا باشی.
practice of early rising
U
مشق یا عادت سحر خیزی
Do you get up early
[late]
in the morning ?
U
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
early infantile autism
U
در خودماندگی طفولیت
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
I must make an early morning start.
U
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
early bird catches the worm
<idiom>
U
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com