English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dust collection U گردگیری
dust collection U غبارگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dust collection equipment U وسایل گردگیری
Other Matches
collection U جمع اوری اخبار
collection U جمع اوری کردن
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
collection U 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection U دریافت
collection U کلکسیون
collection U گرداوری گرداورد
collection U وصول
collection U جمع اوری
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection U اجتماع مجموعه
collection order U دستور وصول
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
data collection U جمع اوری داده ها
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
clean collection U وصولی ساده
collection of goods U دریافت کالا
collection fee U هزینه وصول
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
collection charge U هزینه وصول
collection charge U هزینه وصول مطالبات
collection charges U هزینه وصول
What are the collection procedures for ...? U روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
tax collection U جمع اوری مالیات
garbage collection U زباله روبی
garbage collection U پاک کردن خانههای بلااستفاده حافظه در یک فایل
fate of a collection U وضعیت طلب
intelligence collection U جمع اوری اطلاعات
intelligence collection U طرح جمع اوری اطلاعات
documentary collection U وصولی اسناد
deposit collection U جمع اوری کردن زباله ها
deposit collection U جمع اوری سرمایه
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
data collection system U سیستم جمع اوری داده ها
cash collection voucher U سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher U سند پرداخت نقدی
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
dust-up U بگومگو
dust-up U شکر آب
dust-up U جنگ و دعوا
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
dust U خاک
dust U خاکه ذره
dust U غبار
dust U گرد وخاک
dust well U گرد چال
to let the saw dust out of U رسوا کردن
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
to f. away the dust U گردگیری کردن
in the dust U درخاک
in the dust U زیر خاک
in the dust U مرده
saw dust U خاک اره
dust U گرد
dust U ارد
dust U گرد گوگرد
dust U ریختن پاشیدن
dust U گردگیری کردن گردگرفتن از
dust U تراب
saw dust concrete U بتن خاک اره
stone dust U خاک سنگ
to dust one;s jacket U کسیراچوب زدن
to dust one;s jacket U کسیراکتک زدن
to dust the coat of U کتک زدن
raise a dust U داد و بیداد کردن
to dust one's jacket U کسیرازدن
to blow up dust U گرد و خاک به پا کردن
stone dust U گرد سنگ
to bite the dust U مردن
to bite the dust U افتادن
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
dust color U رنگ خاکی
to raise dust U گرد و خاک به پا کردن
to kick up dust U خاک بلندکردن
to kiss the dust U پست شدن
to shake off the dust U تکاندن
zinc dust U گرد روی
to kick up dust U خاک راه انداختن
dust-ups U جنگ و دعوا
dust-ups U شکر آب
dust-ups U بگومگو
gold dust U خاک طلادار
gold dust U گرد طلا
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
to shake off the dust U گرد گرفتن
to shake off the dust U گردگیری گردن
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to kiss the dust U باخاک یکسان شدن
to kiss the dust U به خواری وپستی تن دادن
to kiss the dust U کشته شدن
to lick the dust U بزمین خوردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
to make a dust U گردکردن
to make a dust U هایهوکردن
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
to raise a dust U شلوق کردن
dust receiver U مخزنگردوخاک
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust bin U خاکروبه دان
dust bowl U شن روان
dust box U گردپاش
dust brand U دوده
dust brand U لکهای ازدوده
dust brand U سخن زشت
dust brush U گردپاک کن
dust brush U گردگیر
dust catcher U گردگیر کوره بلند
dust coal U خاک ذغال
dust arrester U گرد گیر
dust arrester U واحد گردگیری
diamond dust U خرده یاسوده الماس
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jacket U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jackets U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jackets U جلد کاغذی روی کتاب
dust jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
angel dust U گرد پریان
dust jacket U جلد کاغذی روی کتاب
coal dust U خاکه زغال
cosmic dust U غبار کیهانی
dust coat U لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
dust collector U جمع کننده گرد و خاک
dust respirator U ماسک ضد گردو غبار
dust separation U جداسازی گرد و غبار
interstellar dust U غبار بین- ستارهای
dust tight U خاک بند
flue dust U بخار گاز
flying dust U گرد
dust bin U خاکدان
humbled to the dust U باخاک برابر
glass dust U خرده شیشه
furnace dust U بخار کوره
dust respirator U ماسک تنفسی
dust removal U گرد گیری
dust removal U تخلیه گرد و خاک
dust collector U گردگیر
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
dust colour U خاکی
dust cover U سرپوش غبارگیر
dust devil U تنوره دیو
dust exhaust U تخلیه گرد و خاک
dust laden U خاک گرفتگی
dust laden U تجمع گرد وغبار
dust mask U خاک گیر
sandstorm or dust storm U طوفانخاکوشن
the dust panned out pootly U ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
To snake the dust off the carpet. U خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
coal dust firing U اشتعال گردی
dust cloud theory U نظریه غباری
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com