English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drawing table U میز نقشه کشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
drawing U نقشه کشی
drawing U قرعه کشی
drawing U حدیده کردن
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U کشیدن
drawing U رسم کردن
drawing U رسم فنی
drawing U نقشه کارگاهی
drawing U نقشه
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing U طرح
drawing U ترسیم
drawing U رسم
drawing U نقشه کشی فرش
drawing press U پرس کششی
drawing pen U قلم رسم
component drawing U رسم جزیی
component drawing U رسم قطعات
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
drawing office U دفتر طراحی
drawing office U دفتر نقشه کشی
drawing mill U دستگاه نورد کششی
drawing card U جالب
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
drawing program U نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing room U اطاق پذیرایی
drawing set U دستگاه نقشه کشی
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools U خط و رسم آزاد است
workshop drawing U رسم کارگاهی
working drawing U طرح ونقشه کار
dy drawing lots U به طریق قرعه
drawing rooms U سالن پذیرایی
drawing quality U کیفیت کشش
drawing rooms U اطاق پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
drawing materials U لوازم نقشه کشی
drawing materials U مواد اولیه نقشه کشی
detail drawing U نقشه ریزه کاری
detail drawing U رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing U رسم جزئیات
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
drawing die U ماتریس کششی
drawing device U دستگاه ترسیمه
drawing curve U شابلون دایره و منحنی
drawing card U موجب جلب توجه
drawing bench U میز رسم
drawing blick U حلقه کشش
drawing blick U کشش
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
drawing lots U قرعه کشی
drawing lines U خط کشی
drawing key U کپیه نقاشی
drawing key U طرح اولیه
drawing instrument U وسایل رسم فنی
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing ink U مرکب رسم
drawing hand U دستی که زه را می کشد
drawing goniometer U نقاله رسم
deep drawing U کشش عمیق
drawing die U حدیده کششی
drawing card U چیز جالب توجه
drawing pin U پونز
revised drawing U رسم تجدید نظر شده
tabular drawing U نقشه شیب
pencil drawing U تصویر مدادی
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
pen drawing U سیاهقلم
mirror drawing U نقاشی از ایینه
method of drawing up U طرز تنظیم
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
three view drawing U رسم فنی با سه نما
art of drawing U هنر ترسیم رسم
revised drawing U رسم اصلاح شده
structural drawing U نقشه ساختمانی
special drawing right U حق برداشت مخصوص
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
special drawing right U حق برداشت ویژه
sectional drawing U رسم مقطعی
drawing board U میز نقشه کشی
drawing board U تخته رسم
drawing boards U میز نقشه کشی
drawing boards U تخته رسم
line drawing U رسم مدادی
sectional drawing U رسم برشی
pencil drawing U طرح مدادی
instrumental drawing U نقشه کشی با اسباب
fine drawing U رفوگری
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fair drawing U تصویر مناسب
engineering drawing U طراحی و نقشه کشی مهندسی
wash drawing U ابرنگ سیاه
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
dy drawing lots U استقراع
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
dy drawing lots U قرعه کشیدن
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
line drawing U ترسیم خطی
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
deep drawing test U ازمایش کاسگری
ingot drawing crane U جراثقال کشش شمش
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
cold drawing die U سردکشی
cold drawing die U حدیده
cold drawing bench U میز سردکشی
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
special drawing rights U حق برداشت ویژه
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
get table U بدست اوردنی
look up table U جدول مراجعهای
table look up U جستجوی جدول
table U لوح جدول
table look up U مراجعه به جدول
the f. of a table U باید
the f. of a table U بطوریکه
get table U دست یافتنی
table U مطرح کردن
table U فهرست
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U تو گذاردن
table U میزبازی
table U به جدولی انتقال دادن
table U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
Could we have a table outside? U آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table U جدول
table U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table U کوهمیز
table U در فهرست نوشتن
table U معوق گذاردن
table U از دستور خارج کردن
under the table <idiom> U زیرمیزی
table U خوان
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table U میز
table U سفره
table U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
inner table U میزداخلی
table U به صورت جدول دراوردن
table U لیست
table U طرح کردن
two way table U جدول دو سویی
table saw U تابلونمایشگر
table U روی میز گذاشتن
table set U وسیله رومیزی
table linen U رومیزی
table point U جدول امتیازها
table set U دستگاه میزی
table of authorities U جدول اولیا امور
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
table of distribution U جدول تقسیم اماد
table of equipment U جدول ساز و برگ
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table of distribution U جدول توزیع
table of organization U جدول سازمان
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table ware U لوازم میز یا سفره
table linen U دستمال سفره
negotiating table U جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
symbol table U جدول علامت
symbol table U جدول نمادها
tilting table U میز نوسان دار
swivel table U میز نوسان دار
state table U جدول حالات
spelling table U جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
table beet U چغندر
multiplication table U جدول ضرب [ریاضی]
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
symbolic table U جدول علائم
table telephone U تلفن رومیزی
table land U زمین هموار
table lamp U لامپ استاندارد
table instrument U وسیله رومیزی
table flap U قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
pin-table U صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
earth-table U رج بنا
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator U مقایسه کننده نوارها
table waters U ابهای معدنی سر سفره
table water U سفره اب زیر زمینی
table utility U برنامه کمکی جدولی
table tomb U گورصندوقی وتخت
tide table U نمودار جزر ومد یاکشند
table spoon U قاشق سوپ خوری
computer table U میزکامپیوتر
wait table <idiom> U سرو کردن غذا
Could we have a table on the terrace? U آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table in the corner? U آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com