English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dragon-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dragon U اژدها
dragon U اژدها موشک دراگون
dragon U منظومه دراکو
dragon U گردان سوار اسبی
dragon U قایق مسابقهای 3 نفره
dragon fly U سنجاقک
dragon variation U واریاسیون دراگون دردفاع سیسیلی
dragon tree U درخت خون سیاووشان
dragon's head U گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
dragon blood U دم الاخوین
dragon blood U خون سیاووشان
sicilian dragon U واریاسیون دراگون دفاع سیسیلی شطرنج
dragon head U گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
dragon-bracket U طاقچه دیوار کوب
green dragon U لوف کبیر
green dragon U درافیون
dragon-beam U شاه تیر
green dragon U فیل گوش
dragon sumak U طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
green dragon U ارن
dragon-tie U تیر افقی گوشه ها
dragon style U [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
dragon design U طرح اژدها [در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
to piece out U کردن
one-piece U لباسیکسره
to piece out U دراز
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
to piece out U تیکه تیکه درست کردن
to piece together U بهم پیوستن
by the piece U ازروی کار کرد
by the piece U بطورمقاطعه
three piece U درست شده از سه قسمت
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
piece of eight U دلاراسپانیولی
three piece U سه تکه
three piece U سه پارچه
piece U قسمت
piece U پاره
piece U فقره
piece U قبضه سلاح
piece U قبضه توپ یا تفنگ
piece U عدد
piece U سکه نمونه
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
piece U کمی
piece U نمایشنامه قسمت بخش
piece U قدری
piece U جورشدن
piece U ترکیب کردن
piece U یک تکه کردن
piece U سوار
piece U مهره پارچه
piece U وصله کردن
piece U تکه
piece U قطعه
piece U اسلحه گرم
piece U جزء
piece U طغری
piece U مهره شطرنج
piece U طغرا
piece U دانه
wreckage piece U تکه اتلاف
piece of writing U مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
piece of cake <idiom> U آسان
museum piece U تکه موزه
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
to piece a garment U تیکه سر جامهای دادن
to piece a rope U تیکه سر طناب دادن
to pick to piece U سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
corbel piece U قسمتپیشآمده
crotch piece U فاق
end piece U انتهایدم
end-piece U قطعهیانتهایی
middle piece U قطعهمیانی
one-piece coverall U پوششیکتکه
one-piece suit U لباسیکسره
toe piece U مهرهرویپنجه
toe-piece U قسمتجلویی
museum piece U قدیمی غیرعادی
party piece U قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
speak one's piece <idiom> U فکر کسی را خواندن
to piece a garment U جامهای را با تیکه بزرگترکردن
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
piece worker U مقاطعه چی
piece-worker U مقاطعه چی
piece worker U پیمانکار
piece worker U مقاطعه کار
piece-worker U مقاطعه کار
piece-workers U مقاطعه کار ها
time-piece U ساعت
piece workers U مقاطعه چی ها
piece-workers U مقاطعه چی ها
piece workers U پیمانکار ها
piece-workers U پیمانکار ها
piece workers U مقاطعه کار ها
a piece of advice U یک راهنمایی
dragging-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
piece-worker U پیمانکار
corbel-piece U بالشتک
chimney-piece U آذین شومینه
ashlar-piece U سنگ بنا
altar-piece U پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece U تیر کف
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
a piece of information U یک تکه اطلاع
[piece of ] advice U مشورت
[piece of ] advice U آگاهی
[piece of ] advice U نصیحت
[piece of ] advice U پند
[piece of ] advice U اندرز
time-piece U زمان
mantel piece U گچبری دور بخاری
he gave me a piece of a U مشورای بمن داد
he gave me a piece of a U پندی بمن داد
fowling piece U تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece U تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece U تفنگ ساچمه زنی
fowling piece U تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece U گل کاری
flower piece U ارایش گل
flower piece U تصویرگل
head piece U کلاه
head piece U سرصفحه
light piece U سوار سبک شطرنج
knee piece U زانو بند
kiching piece U میخ چوبی بزرگ
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
head piece U سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece U قسمت بالا
head piece U ادراک ادم باهوش
head piece U هوش
head piece U ارایش
fitting piece U تکه اتصالی
fitting piece U بست
field piece U توپ صحرائی
battle piece U تصویرجنگ
base piece U مقر
base piece U پایه پایه استقرار
base piece U کف
base piece U قنداق
base piece U قبضه مبنا
base piece U توپ مبنا
base piece U توپ اصلی
artillery piece U جنگ افزارتوپخانه
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center piece U میانه
facr piece U قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
eye piece U عدسی سر دوربین
set piece U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
adaptor piece U حلقه اتصال
cross piece U تیر عرضی
contact piece U کنتاکت
contact piece U پلاتین
chimney piece U ارایش روی بخاری
chimney piece U پیش بخاری
artillery piece U قبضه توپخانه
test piece U نمونه ازمایش
piece work U کار قطعهای
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pole piece U قطبک
to pick to piece U پاره پاره کردن
reference piece U توپ مبنا
test piece U نمونه ازمایشی
ridge piece U کش بالای شیروانی
sea piece U نقاشی منظره دریا
pinned piece U اچمز
service of the piece U مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
swivel piece U مدور دو راه
swivel piece U مدور لنگر
tail piece U سیم گر
tail piece U زه گیر ارایش ته فصل
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
piece parts U قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece part U قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece part U قطعه یک پارچه
piece deresistance U بخش عمده خوراک
piece de resistance U خوراک اصلی
piece de resistance U کارپر اهمیت
piece de resistance U فقره برجسته
piece de resistance U امر مهم
piece dye U بطوریکپارچه رنگ کردن
nose piece U قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
night piece U دورنمای شب
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
It is an intricate piece of machinery. U دستگاه ظریف ودقیقی است
horn of pole piece U شاخ قطبک
reducing tee piece U سه راه کاهنده
tensile test piece U نمونه ازمون کششی
to huddle up a piece of work U کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
extended pole piece U قطبک دراز شده
To shave a piece of wood. U قطعه چوبی راتراشیدن
piece production cost U ارزش تولید قطعه
BNC T piece connector U فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com