English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double-takes U یکه خوردن
double-takes U واکنش دوگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
takes U برداشتن
it takes of the others U بردیگران مقدم است
it takes of the others U از انهای دیگر پیش اشت
takes U گرفتن
takes U ستاندن
takes U لمس کردن بردن
takes U خوردن پنداشتن
takes U پیروزی
takes U پذیرفتن موثر واقع شدن
takes U اتخاذکردن
takes U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
takes U بردن
takes U طعمه خوردن ماهی
takes U خاک کردن
It takes a bit of doing. U همچین کارزیاد آسانی هم نیست
He takes his work seriously. U درکارش جدی است
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
the freak takes him U وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
he takes no notice of it U ملتفت نمیشود
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
it takes much room U خیلی جامی برد
he takes a his father U به پدرش می رود
he takes no notice of it U نیست
he takes no notice of it U ملتفت
he takes a his father U به پدرش ماننداست
the baby takes notice U بچه می فهمد
the baby takes notice U بچه باهوش است
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
the baby takes notice U بچه ملتفت است
unloading takes place in ... U بار در ... تخلیه می شود.
She takes no thought for tomorrow . U بفکر فردایش نیست
She wouldnt hear of it . she takes no heed. U گوشش به این حرفها بدهکار نیست
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task. U کار حضرت فیل است
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دوبار
double U دو برابر بزرگتر
double U اندازه دو برابر
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف نمودن
double U دو برابرشدن یا کردن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double-take U یکه خوردن
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
on the double U بدو رو
double p U پاروی دوسر
double-six U دوطرفشش
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double in U 081 تو
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double zero U صفر2برابر
double a U زنای محصن بامحصنه
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double U فرمان بدو رو
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double-take U واکنش دوگانه
double up U دولا شدن
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double out U 081 خارج
double U تصویر قرینه
double U همزاد
double U دوسر المثنی
double U جفت
double U : دو برابر دوتا
double U تاکردن
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U دو نفره
double U دولا
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U :دوبرابر کردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U دویدن
double U بازی دونفره خطای دبل
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U بازی دوبل
double U مضاعف
double U دو برابر کردن
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U دو برابر
double U دواسترایک متوالی
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hyphen U این علامت //
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit U دوبله
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double ignorance U جهل مرکب
double row U دوطرفه
double salt U نمک مضاعف
double salt U ملح مضاعف
double junction U اتصال مضاعف
double integral U انتگرال دوبل
double deck U دوطبقه دوعرشه
double image U تصویر مضاعف
double helix U مارپیچ دوگانه
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header U دوسر
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double tape U نوار مساحی مضاعف
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star U دوگانه
double star U دوتایی
double space U یک خط درمیان نوشتن
double space U یک سطر در میان
double frequency U فرکانس دوبل
double guard U دفاع با دو دست
double sixes U دو شش
double sixes U جفت شش
double shear U تنش برشی دوتایی
double seam U درز دوبل
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double taxation U مالیات مضاعف
double row U موتور
double rhyme U شعر دو قافیهای
double pole U دو قطبی
double line U خط مضاعف
double pole U با دو قطب
double pneumonia U اماس هر دو شش
double pica U حروف 42 پونط
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double mind U دردل
double mind U منلون
double mind U فریبنده
double minded U دودل
double minded U متلون
double minded U فریبنده
double minded U بی ثبات
double minimum U جفت کمینه
double motor U دوموتوره
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double limiter U محدود کننده مضاعف
double poppy U گل هزاره
double reverse U شوت برگردان به دروازه
double kick U دو ضربه پی در پی
double knee U لوله زانویی دوبل
double knot U گره دوبل
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double refraction U انکسار دوبل
double refraction U شکست دوبل
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double precision U دقت مضاعف
double precision U مضاعف
double length U با طول مضاعف
double length U طول مضاعف
double precision U دقت
double organs U اندامهای جفتی
double team U تیم دونفره
double-digit <adj.> U دو رقمی
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler U دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room U یک اتاق دو نفره
a double bed U یک تخت دو نفره
double-talk <idiom> U حرف بیمعنا
double-cross <idiom> U گول زدن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
double boiler U حمام آب
double decker U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double window U پنجره دو جداره
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double-fronted U خانه دو در
double floor U دو کفی
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double cloister U راهرو دو قسمتی
double church U کلیسا دو طبقه
double-bellid U [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch U قوس جفتی
double back <idiom> U برگشتن
double-glazing U شیشهدوجداره
double chins U غبغب
double chin U غبغب
double blind U دوسوکور
to fold double U دوتاکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com