English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double reverse U شوت برگردان به دروازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reverse U معکوس کننده
reverse U معکوس
reverse U وارونه
reverse U بدل کاری
reverse U لغو کردن
reverse U فهر
reverse U عکس ضد
reverse U پشت
reverse U بدبختی
reverse U شکست وارونه کردن
reverse U شکستنی مخالف
reverse U برگشتن
reverse U معکوس کردن
reverse U نقض کردن واژگون کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse U خلاف جهت
reverse U نقض کردن
instead of the reverse U بجای وارونه این
reverse U داده ازگیرنده به فرستنده
reverse U حرکت در جهت مخالف
reverse U حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse U حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverse U حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse dive U شیرجه وارونه
forward/reverse U جلو/عقببرنده
to suffer a reverse U شکست خوردن
the reverse of the medal U طرف یا جنبه دیگر موضوع
reverse video U ویدئوی معکوس
reverse video U صفحه نمایش معکوس
reverse video U کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
reverse thrust U تراست معکوس
reverse speed U سرعت معکوس
reverse slope U شیب معکوس
reverse slope U ضد شیب
reverse polarity U پلاریته معکوس
reverse pitch U گام معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
indian in reverse U هندی معکوس
reverse gear U دنده معکوس
reverse gears U دنده معکوس
naked reverse U حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
reverse bias U پیشقدر معکوس
reverse control U کنترل معکوس
reverse current U جریان معکوس
reverse image U تصویر وارونه
reverse chicken wing U نوعی کلید کشی
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
auto reverse button U دکمهمعکوساتوماتیک
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
reverse stitch button U دکمهوارونهکنندهدوخت
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
reverse flow engine U توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
reverse current cutout U افتامات
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
reverse slide change U تعویضاسلایدوارونه
fireman's carry from outside and reverse U پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
reverse side of metal work U پشت کار فلزی
leg ride and reverse chicken wing U سگک قفل قیصر
double U اندازه دو برابر
double U دو برابر بزرگتر
double in U 081 تو
double U دوبار
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double-six U دوطرفشش
double zero U صفر2برابر
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U دولا شدن
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double-take U یکه خوردن
double-take U واکنش دوگانه
double a U زنای محصن بامحصنه
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
on the double U فرمان بدو رو
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U دو نفره
double U تاکردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U :دوبرابر کردن
double U همزاد
double U دوسر المثنی
double U دولا
double U جفت
double U : دو برابر دوتا
double U تصویر قرینه
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U دو برابر
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U دویدن
double U بازی دوبل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U دواسترایک متوالی
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U مضاعف نمودن
double U مضاعف
double U دو برابرشدن یا کردن
double U دو برابر کردن
double precision U دقت
double pica U حروف 42 پونط
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double refraction U شکست دوبل
double refraction U انکسار دوبل
double pneumonia U اماس هر دو شش
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double pole U با دو قطب
double pole U دو قطبی
double poppy U گل هزاره
double precision U دقت مضاعف
double precision U مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double taxation U مالیات مضاعف
double team U تیم دونفره
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double star U دوگانه
double star U دوتایی
double space U یک خط درمیان نوشتن
double space U یک سطر در میان
double sixes U دو شش
double sixes U جفت شش
double shear U تنش برشی دوتایی
double seam U درز دوبل
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double salt U ملح مضاعف
double salt U نمک مضاعف
double row U موتور
double rhyme U شعر دو قافیهای
double tape U نوار مساحی مضاعف
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double knot U گره دوبل
double knee U لوله زانویی دوبل
double kick U دو ضربه پی در پی
double junction U اتصال مضاعف
double integral U انتگرال دوبل
double image U تصویر مضاعف
double ignorance U جهل مرکب
double hyphen U این علامت //
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit U دوبله
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double-digit <adj.> U دو رقمی
double helix U مارپیچ دوگانه
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length U با طول مضاعف
double window U پنجره دو جداره
double organs U اندامهای جفتی
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor U دوموتوره
double minimum U جفت کمینه
double minded U بی ثبات
double minded U فریبنده
double minded U متلون
double minded U دودل
double mind U فریبنده
double mind U منلون
double mind U دردل
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double line U خط مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double length U طول مضاعف
double header U دوسر
double tent U چادر دو نفره
double room U اتاقدونفره
double-glazing U شیشهدوجداره
double Dutch U طناببازی دوتایی نامفهوم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com